گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
حیات القلوب
جلد پنجم
فصل شانزدهم در بیان اخباري که در تأویل حسنه و حسنی به ولایت و سیئه به عداوت ایشان وارد شده است




و در آن چند آیه هست آیه اول: مَنْ جاءَ بِالْحَسَ نَهِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ. وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ
هر که بیاید در قیامت با حسنه و خصلت نیکی پس مر او را هست بهتر از » : یعنی «1» فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
آن، و ایشان از فزع و ترس عظیم در آن روز ایمنند؛ و هر که بیاید با سیئه و با خصلت بد پس روهاي ایشان سرنگون می افتند
.« در آتش جهنم؛ آیا جزا داده می شوید مگر به آنچه بودید شما که بعمل آورید
و «2» و در جاي دیگر فرموده مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَلا یُجْزَي الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئاتِ إِلَّا ما کانُوا یَعْمَلُونَ
مضمونش نزدیک است به مضمون آیه سابقه.
ابن ماهیار و ابن شهر آشوب و ابن بطریق در عمده و مستدرك از تفسیر ثعلبی و حلیه حافظ ابو نعیم روایت کرده اند به
چندین سند از ابو عبد اللّه جدلی که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام به او گفت: می خواهی تو را خبر دهم به حسنه که هر
که به آن حسنه به محشر
ص: 349
بیاید ایمن می گردد از فزع و ترس روز قیامت، و به سیئه که هر که با آن سیئه بیاید بر رو
می افتد در آتش جهنم؟ گفت: بلی یا امیر المؤمنین. حضرت فرمود: آن حسنه، محبت ما اهل بیت است؛ و آن سیئه، بغض ما
.«1» اهل بیت
و ابن ماهیار به سند معتبر دیگر روایت کرده است از عمار ساباطی که گفت: ابن ابی یعفور از حضرت صادق علیه السّلام
.«2» سؤال کرد از تفسیر این آیه، حضرت فرمود که: حسنه در این آیه شناختن امام است، و اطاعت او اطاعت خداست
.«3» و به روایت دیگر: فرمود که: حسنه، ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام است
و به سند معتبر دیگر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: حسنه، ولایت علی علیه السّلام است؛ و سیئه، عداوت و
.«4» بغض او
و شیخ طوسی در مجالس روایت کرده است به سند معتبر از عمار ساباطی که حضرت صادق علیه السّلام فرمود که: قبول نمی
کند خدا از بندگان اعمال صالحه که می کنند هرگاه ولایت امام جور کننده اي اختیار کنند که از جانب خدا منصوب نشده
باشد. ابن ابی یعفور گفت:
خدا می فرماید مَنْ جاءَ بِالْحَسَ نَهِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها تا آخر آیه، پس چگونه نفع نمی کند عمل صالح از کسی که ولایت امام جائر
داشته باشد؟ حضرت فرمود: می دانی حسنه اي که خدا در این آیه فرموده است کدام است؟ آن شناختن امام است و اطاعت
کردن او، و سیئه که بعد از این فرموده است انکار کردن امامی است که از جانب خدا منصوب گردیده. پس حضرت فرمود
که: هر که بیاید در روز قیامت با ولایت امام جور کننده اي که از جانب خدا نباشد و منکر حقّ ما اهل بیت باشد و انکار کند
امامت و ولایت ما را، خدا
.«5» او را سرنگون در آتش جهنم می اندازد در روز قیامت
ص: 350
هر که کسب کند عمل نیکوئی را زیاد می گردانیم از براي او نیکی او » : یعنی «1» آیه دوم: وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً
.« را
ثعلبی و غیر او از مفسران عامه از حضرت امام حسن علیه السّلام و ابن عباس و دیگران روایت کرده اند که: اقتراف حسنه،
.«2» محبت و ولایت اهل بیت علیهم السّلام است از آل محمد علیهم السّلام
و عامه و خاصه روایت کرده اند که: حضرت امام حسن علیه السّلام بعد از صلح با معاویه خطبه اي خواند و در آن فرمود که:
ما از اهل بیتیم که خدا واجب گردانیده بر هر مسلمانی محبت و مودت ما را، پس فرمود: قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی
.«3» الْقُرْبی و فرموده است وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً اقتراف حسنه، محبت ما اهل بیت است
.« برابر نیست نیکوئی و نه بدي » : یعنی «4» آیه سوم: لا تَسْتَوِي الْحَسَنَهُ وَ لَا السَّیِّئَهُ
زیرا که منشأ جمیع نیکیها مائیم و بنی امیّه ،«5» از حضرت کاظم علیه السّلام منقول است که: مائیم حسنه و بنی امیّه سیئه اند
منشأ جمیع بدیهایند.
.«6» و در روایت معتبر دیگر روایت شده است که: حسنه، تقیه است؛ و سیئه، فاش کردن اسرار ائمه علیهم السّلام است
آیه چهارم: فَأَمَّا مَنْ أَعْطی وَ اتَّقی . وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی . فَسَ نُیَسِّرُهُ لِلْیُسْري . وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنی . وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنی . فَسَنُیَسِّرُهُ
مفسران گفته اند: یعنی امّا «7» لِلْعُسْري
ص: 351
آن که عطا کند اموال خدا را و بپرهیزد از معصیت خدا و تصدیق کند به حسنی
یعنی به کلمه نیکوتر یا وعده نیکوتر، پس زود باشد که او را مهیّا گردانیم براي امري که مؤدي به آسانی و راحت می شود که
دخول بهشت باشد؛ و امّا کسی که بخل ورزد به مال خدا و مستغنی شود به شهوات دنیا از نعیم آخرت و تکذیب کند به
.« حسنی که گذشت، پس زود باشد که مهیّا کنیم از براي او طریقه اي را که مؤدي به دشواري باشد که دخول جهنم است
در هر دو موضع ولایت است چنانچه در تفسیر علی بن ابراهیم و در بصائر « حسنی » و احادیث بسیار وارد شده است که: مراد به
و در تأویل الآیات از آن حضرت روایت کرده است که در ،«1» الدرجات از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است
تفسیر آیات این سوره فرموده: فَأَمَّا مَنْ أَعْطی یعنی: پس امّا کسی که عطا کند خمس آل محمد را، وَ اتَّقی یعنی: و بپرهیزد از
دوستی و ولایت طواغیت یعنی خلفاي جور و ائمه باطل، وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی و تصدیق کند به ولایت و امامت ائمه حق، فَسَنُیَسِّرُهُ
لِلْیُسْري پس اراده نمی کند هیچ امري از امور خیر را مگر آنکه به توفیق خدا میسّر می گردد از براي او، وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ یعنی:
هر که بخل ورزد به خمس و ندهد، وَ اسْتَغْنی یعنی:
مستغنی گردد براي خود از دوستان خدا که ائمه حقّند و در علم رجوع به ایشان نکند، وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنی و تکذیب کند به
ولایت ائمه حق، فَسَ نُیَسِّرُهُ لِلْعُسْري یعنی اراده نمی کند هیچ شر و بدي را مگر آنکه میسّر می گردد از براي او، وَ سَیُجَنَّبُهَا
و زود باشد که دور » «2» الْأَتْقَی
حضرت فرمود: ،« کرده شود از آتش جهنم کسی که پرهیزکارتر است
مراد از پرهیزکارتر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و هر که متابعت او نماید در همه اقوال و افعال، الَّذِي یُؤْتِی مالَهُ
آن که می دهد مال خود را یا آنکه زکات می دهد یا آنکه براي تزکیه نفس و مال خود می دهد نه از براي » : یعنی «3» یَتَزَکَّی
حضرت فرمود: مراد ،« ریا و سمعه
ص: 352
نیست هیچ کس را نزد او » : یعنی «1» حضرت امیر علیه السّلام است که در رکوع زکات داد، وَ ما لِأَحَ دٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَهٍ تُجْزي
حضرت فرمود: « نعمتی و منّتی که مکافات کرده شود
مراد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که هیچ کس را نزد او نعمتی نیست که جزا دهد و نعمت او جاري است بر
.«2» همه خلق
و فرات بن ابراهیم روایت کرده است از حضرت صادق علیه السّلام در تفسیر وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنی یعنی: تکذیب کند به ولایت
فائده نمی بخشد او را مال » : یعنی «3» علی علیه السّلام، فَسَ نُیَسِّرُهُ لِلْعُسْري یعنی: براي آتش جهنم، وَ ما یُغْنِی عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّي
حضرت فرمود «4» حضرت فرمود: یعنی فائده نمی بخشد علمش چون بمیرد، إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدي « او چون بمیرد به جهنم درافتد
یعنی: بدرستی که علی و ولایت او هدایت است، فَأَنْذَرْتُکُمْ ناراً تَلَظَّی «5» « و انّ علیا للهدي » که: در قرائت اهل بیت چنین است
حضرت فرمود: مراد از آن آتشی که زبانه زند حضرت قائم علیه « پس می ترسانیم شما را از آتش که زبانه زند » : یعنی «6»
السّلام است در وقتی که قیام نماید به شمشیر از هزار
فرمود: یعنی نمی سوزد مگر کسی که «7» نفر نهصد و نود و نه نفر را بکشد، لا یَصْ لاها إِلَّا الْأَشْقَی. الَّذِي کَ ذَّبَ وَ تَوَلَّی
تکذیب کند به ولایت و روي بگرداند از او، وَ سَیُجَنَّبُهَا الْأَتْقَی الَّذِي یُؤْتِی مالَهُ یَتَزَکَّی فرمود: یعنی دور کرده می شود از آن
نیست هیچ کس را نزد او منّتی که » : آتش مؤمنی که علم را عطا می کند به اهلش، وَ ما لِأَحَ دٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَهٍ تُجْزي [یعنی
فرمود: یعنی از براي محض تقرّب به خدا «8» [ إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلی ،« مکافات کرده شود
ص: 353
.«2» فرمود: یعنی زود باشد که راضی شود چون ببیند ثواب خدا را «1» می کند، وَ لَسَوْفَ یَرْضی
فصل هفدهم در بیان آنکه نعمت و نعیم در آیات کریمه مفسّر است به ولایت اهل بیت علیهم السّلام،
و بیان آنکه ولایت ایشان اعظم نعم است و در این باب آیات بسیار است آیه اول: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً وَ
آیا ندیدي و نظر نکردي بسوي آنان که تبدیل کردند شکر » : یعنی «1» أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ. جَهَنَّمَ یَصْ لَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ
نعمت خدا را به کفران و فرود آوردند قوم خود را به سراي هلاکت که آن جهنم است، می سوزند به آن و بد قرارگاهی است
.« جهنم
بدان که اکثر مفسران گفته اند که: مراد، کافران قریشند که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نعمتی بود، به عوض
شکر این نعمت، کفران اختیار کردند و با او در مقام محاربه و عداوت درآمدند؛ و این تفسیر را از حضرت امیر علیه السّلام و
.«2» ابن عباس و ابن جبیر روایت کرده اند
و بعضی گفته اند: اصل نعمت را بدل به کفر کردند، زیرا که چون کفران نعمت کردند نعمت
.«3» از ایشان مسلوب شد و کفر با ایشان ماند
و صاحب کشاف و سایر مفسران از حضرت امیر علیه السّلام و از عمر روایت کرده اند که: این آیه در شأن دو فاجرترین
قریش نازل شد که فرزندان امیّه اند و فرزندان مغیره، امّا بنی امیّه
ص: 355
پس مهلت یافتند تا وقتی که مقدّر شده است براي فناي ایشان، و امّا بنو مغیره پس کفایت شرّ ایشان شد در جنگ بدر- زیرا
که ابو جهل و خویشان او در روز بدر کشته شدند- و این حدیث را عیاشی و دیگران نیز به سندهاي بسیار روایت کرده اند
.«1»
و علی بن ابراهیم به سند کالصحیح روایت کرده است که: از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدند از تفسیر این آیه، فرمود:
نازل شد در شأن دو فاجرترین قریش از بنی امیّه و بنی مغیره، امّا بنی مغیره پس خدا همه ایشان را هلاك کرد در روز بدر، و
امّا بنی امیّه پس ماندند تا مدتی؛ پس فرمود: مائیم نعمت خدا که انعام کرده است به آن بر بندگانش و به ما رستگار می شود
.«2» هر که رستگار می شود
و کلینی به سند معتبر از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده است که: چرا آن گروهی که سرزنش می کنند
حضرت رسول را و از وصیّ او رو می گردانند و به جانب دیگر می روند نمی ترسند که عذاب بر ایشان نازل گردد؟ پس
حضرت این آیه را تلاوت فرمود و گفت: مائیم نعمت خدا که انعام کرده است به آن بر بندگانش و به برکت ما می رسد به
.«3» نعیم الهی هر که می رسد در قیامت
و ایضا به سند معتبر از
حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: مراد به این آیه جمیع قریشند که دشمنی کردند با رسول خدا صلّی
.«4» اللّه علیه و آله و سلّم و با او جنگ کردند و انکار امامت وصیّ او کردند
و به سند معتبر دیگر روایت کرده که: از آن حضرت پرسیدند از تفسیر این آیه، حضرت فرمود: سنّیان چه می گویند در این
آیه؟ راوي گفت: می گویند: در شأن بنی امیّه و بنی مغیره نازل شده است؛ حضرت فرمود: بخدا سوگند که در حقّ جمیع
قریش نازل
ص: 356
شده است، حق تعالی خطاب کرد پیغمبرش را که: من فضیلت دادم قریش را بر سایر عرب و تمام کردم بر ایشان نعمت خود را
و پسندیدم اسلام را از براي دین ایشان و فرستادم بسوي آنها رسولی پس بدل نمودند نعمت مرا به کفر و در آوردند قوم خود
.«1» را به دار هلاکت که جهنم است
و در صحیفه کامله به روایت حسن از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است که: خدا پیغمبرش را خبر داد به آنچه به
اهل بیت آن حضرت و دوستان و شیعیان ایشان خواهد رسید از بنی امیّه در ایّام پادشاهی آنها، پس خدا فرستاد أَ لَمْ تَرَ إِلَی
الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً تا آخر آیه؛ و نعمت خدا، محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و اهل بیت او علیهم السّلام،
.«2» محبت ایشان ایمان است و داخل بهشت می گرداند، و بغض و دشمنی ایشان کفر و نفاق است و داخل جهنم می گرداند
پس سؤال کرده می شوید » : یعنی «3» آیه دوم: ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ
چنین گفته اند اکثر مفسران که: مراد از نعیم، جمیع نعمتهاي دنیا ؛« در روز قیامت از نعمتها که در دنیا به آنها متنعم بودید
و از حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السّلام نیز این را روایت .«4» است؛ و بعضی گفته اند ایمنی و صحت بدن است
.«5» کرده اند
و شیخ طبرسی و عیاشی و قطب راوندي در دعوات روایت نموده اند که: ابو حنیفه از حضرت صادق علیه السّلام سؤال کرد از
تفسیر این آیه، حضرت فرمود: نعیم به اعتقاد تو چیست؟ گفت: خوردنی از طعام و آب سرد، حضرت فرمود: اگر خدا تو را
بازدارد در پیش خود در روز قیامت تا سؤال کند از تو از هر طعامی که خورده اي و هر آشامیدنی که آشامیده اي هرآینه
بسیار باید بایستی نزد خدا. گفت: پس نعیم چیست فداي تو شوم؟
ص: 357
حضرت فرمود: ما اهل بیت، نعیمیم که انعام کرده است خدا به ما بر بندگان و به ما الفت داده است میان ایشان بعد از آنکه
مختلف بودند، و به ما دلهاي ایشان را صاحب الفت گردانیده است و ایشان را برادران گردانیده است بعد از آنکه دشمنان
یکدیگر بودند، و به ما هدایت نموده است ایشان را بسوي اسلام، و این است نعمتی که منقطع نمی شود و خدا سؤال می کند
.«1» از آنها از حقّ نعمتی که بر آنها انعام کرده و آن محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و عترت او
و در عیون اخبار الرضا روایت کرده ابراهیم بن عباس که: روزي جمعی در خدمت حضرت علی بن موسی علیه السّلام بودیم،
آن حضرت فرمود که: در دنیا نعیم
حقیقی نیست، یکی از علماي عامه که در آن مجلس حاضر بود گفت: پس قول خدا که می فرماید ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ
آیا این نعیم که آب سرد است در دنیا نیست؟ حضرت به آواز بلند فرمود که: شما چنین تفسیر می کنید آیه را و بر چند قسم
تعبیر کرده اید: جمعی گفته اند آب سرد است؛ و بعضی گفته اند طعام لذیذ است؛ و بعضی گفته اند خواب نیکو است،
بدرستی که خبر داد پدرم از پدرش ابی عبد اللّه علیه السّلام که این اقوال شما نزد جدم حضرت صادق علیه السّلام مذکور شد
در تفسیر این آیه، پس آن حضرت به غضب آمده گفت: خدا سؤال نمی کند بندگانش را از آنچه تفضل کرده است بر ایشان
و منّت نمی گذارد به این نعمتها بر ایشان و منّت گذاشتن به نعمت از مخلوقین قبیح است، پس چگونه به خداوند خالق مهربان
نسبت توان داد چیزي را که مخلوقات به آن راضی نباشند که به ایشان نسبت دهند؟! و لیکن نعیم، محبت ما اهل بیت و اقرار
به امامت ماست، خدا سؤال می کند از آن بعد از سؤال از توحید و نبوت، زیرا که اگر بنده وفا کند به این اعتقاد او را می
رساند به نعمتهاي بهشت که هرگز زوال ندارد، و بتحقیق که خبر داد مرا پدرم از پدرانش از علی علیه السّلام که رسول خدا
لا اله الا اللّه » صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: یا علی! بدرستی که اول چیزي که از بنده بعد از مردن سؤال می کنند شهادت
است و آنکه تو امام و آقاي مؤمنانی به سبب آنچه « و محمد رسول اللّه
خدا و من از براي تو قرار داده ایم، پس کسی که اقرار به این کند و در دنیا به آن
ص: 358
اعتقاد داشته باشد می رود بسوي نعیمی که هرگز زایل نگردد.
ابو ذکوان که یکی از راویان این حدیث است گفته است که: بعد از شنیدن این حدیث چون مشغول لغت و اشعار بودم، نقل
این حدیث نکردم، پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را شبی در خواب دیدم که مردم بر او سلام می کردند و جواب
می فرمود، چون من سلام کردم جواب نفرمود، گفتم: مگر من از امّت شما نیستم یا رسول اللّه؟ فرمود: بلی هستی و لیکن خبر
.«1» ده مردم را به حدیث نعیم که شنیدي از ابراهیم
و شیخ طوسی در مجالس از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر این آیه که: مراد از نعیم که سؤال می
.«2» کنند از آن، ولایت است
« بازدارید ایشان را بدرستی که ایشان سؤال کرده می شوند » : یعنی «3» چنانچه در جاي دیگر فرموده وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ
.«4» یعنی سؤال از ولایت اهل بیت می کنند
و ایضا از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر این آیه که: سؤال می کنند این امّت را از آنچه خدا بر ایشان
.«5» انعام کرده به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پس به اهل بیت او
و ابن ماهیار از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: مراد آن نعیمی است که خدا انعام کرده به آن بر شما به
.«6» ولایت ما و محبت محمد و آل محمد علیهم السّلام
و از حضرت امام موسی علیه السّلام روایت
.«7» کرده است که فرمود: مائیم نعیم در کام مؤمن، و حنظل در گلوي کافر
و ایضا روایت کرده است از ابو خالد کابلی که گفت: به خدمت حضرت باقر علیه السّلام رفتم
ص: 359
پس فرمود طعامی از براي من آوردند که هرگز بهتر از آن طعامی نخورده بودم، پس فرمود:
اي ابو خالد! چگونه دیدي طعام ما را؟ گفتم: چه بسیار نیکو بود امّا آیه اي از قرآن را به یاد آوردم که به من ناگوار شد،
فرمود: کدام است؟ من آیه را خواندم، حضرت فرمود که:
بخدا سوگند که هرگز از تو از این طعام سؤال نخواهند کرد، پس خندید چنانچه دندانهاي مبارکش نمایان شد و فرمود: می
.«1» دانی که کدام است نعیم؟ گفتم: نه، فرمود: مائیم نعیمی که سؤال کرده خواهید شد از آن
و در مناقب از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: نعیم، امنیّت و صحت است و ولایت علی بن ابی طالب علیه
السّلام؛ و در روایت دیگر از حضرت باقر و صادق علیهما السّلام روایت کرده است که: نعیم، ولایت جناب امیر علیه السّلام
.«2» است
و در کافی به سند معتبر از ابو حمزه ثمالی روایت کرده که گفت: با جماعتی در خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودیم،
پس طعامی حاضر کرد که ما هرگز مانند آن را ندیده بودیم در لذت و خوشبوئی، و خرمائی آوردند که از غایت صفا و
نیکوئی و لطافت روي خود را در آن می توانستیم دید، پس مردي گفت که: از شما سؤال خواهند کرد از این نعیمی که تنعم
می کنید به آن نزد فرزند رسول خدا، حضرت فرمود: خدا کریمتر و بزرگوارتر
است از آنکه طعامی را به شما بدهد و بر شما حلال گرداند پس در قیامت سؤال از آن بکند و لیکن سؤال از شما می کند از
.«3» آنچه انعام کرده است به آن بر شما به محمد و آل محمد علیهم السّلام
و حضرت باقر علیه السّلام نیز نزدیک به این مضمون را روایت کرده است و در آخرش فرمود:
و بر این مضامین احادیث بسیار است. .«4» سؤال نمی کند خدا مگر از دین حقی که شما بر آن هستید
و در بعضی از روایات عامه وارد شده است که: از پنج چیز سؤال می کنند: از سیري
ص: 360
.«1» شکم، و آب سرد، و خواب لذیذ، و خانه ها که در زیر آنها می باشید، و از اعتدال خلقت که در آن عیبی نباشد
.« کامل گردانید بر شما نعمتهاي خود را بعضی ظاهر و بعضی باطن » : یعنی «2» آیه سوم: وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَ باطِنَهً
.«3» را به تاء خوانده اند و بعضی به صیغه جمع و اضافه به ضمیر خوانده « نعمته » و بعضی از قرّاء
و نعمت ظاهره، بعضی گفته اند آن است که محسوس باشد، و باطنه آن که معقول باشد و به عقل یابند؛ یا ظاهره آنچه دانند،
.«4» و باطنه آنچه ندانند
و در اکمال الدین و مناقب به سند معتبر از موسی بن جعفر علیه السّلام روایت کرده اند که:
.«5» نعمت ظاهره، امام ظاهر است؛ و نعمت باطنه، امام غایب است
و علی بن ابراهیم از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: نعمت ظاهره، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است
و آنچه از جانب خدا آورده از معرفت خدا و اقرار به
یگانگی او؛ و نعمت باطنه، ولایت ما اهل بیت است و در دل محبت ما را قرار دادن است، پس بخدا سوگند گروهی اعتقاد
نموده اند این نعمت را ظاهر و باطن و گروهی اعتقاد کرده اند به ظاهر و در باطن اعتقاد نکرده اند، پس خدا این آیه را
اي» : یعنی «6» فرستاد یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ
رسول! تو را به اندوه نیاورند آنان که مسارعت و مبادرت می نمایند در کفر از آنها که به دهنهاي خود گفتند که: ایمان
حضرت فرمود: پس شاد شد حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در وقت نزول ،« آوردیم و ایمان نیاورده دلهاي ایشان
این آیه به سبب آنکه قبول نمی کند خدا ایمان
ص: 361
.«1» آنها را مگر به اعتقاد ولایت و محبت ما
پس به کدامیک از نعمتهاي پروردگار خود تکذیب می کنید و نسبت به » : یعنی «2» * آیه چهارم: فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَ ذِّبانِ
.«؟ دروغ می دهید اي گروه جن و انس
.«3» علی بن ابراهیم در تفسیر گفته است که: این خطاب در ظاهر با جن و انس است و در باطن با ابو بکر و عمر است
و از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است که: معنی آیه آن است که: به کدامیک از این دو نعمت کافر می شوید، به
؟«4» محمد یا به علی
؟«5» و به روایت کلینی: آیا به پیغمبر کافر می شوید یا به وصیّ او
و به روایت ابن ماهیار: به کدامیک از دو نعمت من تکذیب می کنید، به محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یا به علی علیه
.«6» السّلام که من به ایشان انعام کرده ام بر بندگان
و کلینی به سند معتبر روایت کرده است که: حضرت صادق علیه السّلام این آیه را تلاوت نمود فَاذْکُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّکُمْ
پس حضرت فرمود: می دانید آلاء خدا چیست؟ ،« پس به یاد آورید نعمتهاي خدا را شاید رستگار شوید » : یعنی «7» تُفْلِحُونَ
.«8» راوي گفت: نه، حضرت فرمود: مراد عظیمترین نعمتهاي خداست بر خلق و آن ولایت ماست
مترجم گوید: اگر چه ظاهر این خطاب به امّتهاي گذشته است، امّا چون ذکرش براي تنبیه این امّت است پس مصداقش در
این امّت، ولایت اهل بیت است، با آنکه احادیث وارد شده که جمیع امّتها مکلف بوده اند به ولایت رسول خدا صلّی اللّه علیه
و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السّلام.
ص: 362
می شناسند نعمت خدا را پس انکار می کنند آن را و » : یعنی «1» آیه پنجم: یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها وَ أَکْثَرُهُمُ الْکافِرُونَ
.« اکثر ایشان کافرانند
.«2» علی بن ابراهیم گفته است که: نعمت خدا، ائمه علیهم السّلام اند
در امامت حضرت امیر «3» و کلینی از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است که: چون آیه إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ
المؤمنین علیه السّلام نازل شد، جمع شدند گروهی از منافقان اصحاب رسول خدا در مسجد مدینه و با یکدیگر گفتند: چه می
گوئید در این آیه؟ بعضی از ایشان گفتند: اگر کافر شویم به این آیه باید کافر شویم به بسیاري از آیات قرآن، و اگر ایمان
آوریم به این آیه باعث مذلّت ماست که فرزند ابو طالب را بر ما مسلط گرداند، پس گفتند: ما می دانیم که محمد صلّی اللّه
علیه و آله و
سلّم صادق است در آنچه می گوید و لیکن ولایت او را قبول می کنیم و اطاعت نمی کنیم علی را در آنچه ما را به آن امر می
کند، پس این آیه نازل شد یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها یعنی: می شناسند ولایت علی علیه السّلام را پس انکار می کنند آن
.«4» را و اکثر ایشان کافرند به ولایت علی علیه السّلام
یعنی: «5» آیه ششم: قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ
.« بگو- یا محمد:- به فضل خدا و رحمت او پس به این شاد شوند، این بهتر است از آنچه جمع می کنند از اموال دنیا »
ابن بابویه در مجالس به سند معتبر از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که: روزي حضرت رسول صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم سواره بیرون آمد و حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام پیاده همراه بود، حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
فرمود که: اي ابو الحسن! باید هر وقت که من سوار باشم تو هم سوار شوي و چون من پیاده روم تو هم پیاده روي و چون من
بنشینم تو هم بنشینی مگر
ص: 363
آنکه در حدّي از حدود الهی بوده باشد که ناچار باشد تو را از ایستادن و نشستن در آن، و خدا گرامی نداشته مرا به کرامتی
مگر آنکه تو را به مثل آن گرامی داشته، و مخصوص گردانیده خدا مرا به پیغمبري و رسالت و تو را یاور و معین من گردانیده
است و در آن قیام می نمائی به حدود خدا و کارهاي صعب و دشوار، سوگند یاد می کنم بآن خداوندي که مرا به حق
فرستاده است
به پیغمبري که ایمان نیاورده است به من کسی که انکار کند تو را، و اقرار به پیغمبري من نکرده است کسی که انکار امامت
تو کند، و ایمان به خدا ندارد کسی که کافر شود به تو، بدرستی که فضل تو از فضل من است و فضل من از فضل خداست و
این است معنی قول پروردگار من قُلْ بِفَضْ لِ اللَّهِ تا آخر آیه، پس فضل خدا پیغمبري پیغمبر شما و رحمت خدا ولایت علی
است، فَبِذلِکَ فرمود که: یعنی به نبوت و ولایت، فَلْیَفْرَحُوا یعنی: باید که شاد شوند شیعه، هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ یعنی: این بهتر
است از آنچه جمع می کنند مخالفان شیعه از زن و مال و فرزند در دار دنیا، یا علی! تو آفریده نشده اي مگر براي آنکه عبادت
کرده شود پروردگار تو و از براي آنکه به تو دانسته شود معالم دین و به برکت تو به اصلاح آید راههاي مندرس شده، و
بتحقیق که گمراه است هر که گمراه شود از ولایت تو و هرگز هدایت نمی یابد بسوي خدا کسی که هدایت نیابد بسوي تو و
بدرستی » : یعنی «1» بسوي ولایت تو و این است معنی قول پروردگار من وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدي
حضرت فرمود که: یعنی ،« که من آمرزنده ام مر کسی را که توبه کند و ایمان بیاورد و عمل شایسته کند پس هدایت بیابد
هدایت بیابد بسوي ولایت تو، و بتحقیق که مرا امر کرد پروردگار من که واجب گردانم از حقّ تو آنچه واجب شده از حقّ من
و بدرستی که فرض و واجب است حقّ تو
بر هر که ایمان آورد به من، اگر تو نمی بودي دشمن خدا شناخته نمی شد، و کسی که خدا را با ولایت تو ملاقات نکند با
هیچ چیز از دین و ایمان خدا را ملاقات نکرده و بی ایمان از دنیا رفته است، و بدرستی که خدا بسوي من فرستاد یا أَیُّهَا
«2» الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ
ص: 364
فرمود که: « اي رسول! برسان آنچه نازل شده بسوي تو از جانب پروردگار تو » : یعنی
حضرت ،« و اگر نکنی پس نرسانیده اي رسالت خدا را » : یعنی «1» یعنی در ولایت تو یا علی، وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ
فرمود که: اگر نمی رسانیدم آنچه را که مأمور شده بودم به آن از ولایت تو هرآینه حبط می شد عمل من، و هر که خدا را
ملاقات کند بغیر ولایت تو پس بتحقیق که حبط می شود عملهاي او در قیامت و دور خواهد بود از رحمت خدا، و آنچه می
.«2» گویم در حقّ تو گفته پروردگار من است که در حقّ تو فرستاده است
و کلینی از امام رضا علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر این آیه که: یعنی ولایت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و آل
.«3» محمد علیهم السّلام بهتر است از آنچه جمع می کنند مخالفان از دنیاي ایشان
.«4» و عیاشی نیز این مضمون را از حضرت امیر علیه السّلام روایت کرده است
و علی بن ابراهیم روایت کرده است که: فضل، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است؛ و رحمت، امیر المؤمنین علیه
السّلام است، باید که به این فرح کنند شیعیان ما که این بهتر است از آنچه
.«5» داده شده است به دشمنان ما از طلا و نقره
اگر نه فضل خدا بود بر شما و رحمت او، هرآینه » : یعنی «6» آیه هفتم: فَلَوْ لا فَضْ لُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ
.« بودید از زیانکاران
عیاشی به دو سند از حضرت صادق و باقر علیهما السّلام روایت کرده است در تفسیر این آیه که:
.«7» فضل خدا، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلم است؛ و رحمت خدا، ولایت ائمه علیهم السّلام است
آنچه بگشاید » : یعنی «8» آیه هشتم: ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَهٍ فَلا مُمْسِکَ لَها
ص: 365
.« خدا از براي مردمان از رحمتی، پس بازگیرنده نیست مر او را
ابن ماهیار از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است که: مراد از رحمت، علوم و حکمتها است که خدا بر زبان امام
.«1» علیه السّلام جاري می گرداند از براي هدایت مردم
اگر » : یعنی «2» آیه نهم: وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ لکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فِی رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ
می خواست خدا هرآینه می گردانید همه خلق را گروهی یکتا یعنی بر یک ملت- بر سبیل الجاء و اضطرار- و لیکن داخل می
.« کند هر که را می خواهد در رحمت خود و ستمکاران را نیست مر ایشان را دوستی و نه یاوري در قیامت
علی بن ابراهیم گفته است: یعنی اگر می خواست همه خلق را معصوم می گردانید مانند ملائکه، و مراد از ظالمون، ستمکاران
.«3» بر آل محمدند
و محمد بن العباس از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است که: مراد از رحمت، ولایت علی بن ابی طالب علیه السّلام
.«4» است
آیه دهم: وَ یَزِیدُهُمْ
.« و زیاد می کند آنها را از فضل خود » : یعنی «5» مِنْ فَضْلِهِ
.«6» در مناقب از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: مراد به فضل، ولایت آل محمد علیهم السّلام است
.« و خدا مخصوص می گرداند به رحمت خود هر که را می خواهد » : یعنی «7» آیه یازدهم: وَ اللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ
دیلمی از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است که: مخصوص به رحمت خدا، پیغمبر خداست و وصیّ او صلوات اللّه
علیهما، بدرستی که خدا صد رحمت خلق کرده است، نود
ص: 366
و نه رحمت را نزد خود ذخیره کرده است براي محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام و عترت ایشان، و یک
.«1» رحمت را پهن کرده است بر سایر موجودات
آیه دوازدهم: در مناقب از حضرت باقر و صادق علیهما السّلام روایت نموده است در تفسیر ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ*
این فضل خداست می » : که ترجمه آیه اولی آن است که «3» و قول حق تعالی وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ «2»
آرزو نکنید آنچه را خدا تفضیل داده است به آن بعضی از شما را » : و ترجمه آیه ثانیه آن است که ،« دهد به هر که می خواهد
.«4» فرمودند که: این دو آیه در شأن اهل بیت نازل شده است ،« بر بعضی
و از براي آنکه خدا را به بزرگی یاد کنید به آنچه شما » : یعنی «5» آیه سیزدهم: وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلی ما هَداکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
.« را هدایت نموده است و شاید شما شکر کنید
در محاسن روایت کرده است که: مراد از شکر، معرفت- اصول دین- است
یا معرفت ولایت ائمه علیهم السّلام است. ،«6»
یعنی: «7» و ایضا در تفسیر این آیه وَ لا یَرْضی لِعِبادِهِ الْکُفْرَ وَ إِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ
فرمود که: کفر، مخالفت ،« خدا نپسندیده است براي بندگانش کفر را، و اگر شکر نمائید او را می پسندد آن را از براي شما »
.«8» ائمه کردن است؛ و مراد از شکر، ولایت ائمه و معرفت ایشان است
در تأویل الآیات روایت ،«9» آیه چهاردهم: وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ
ص: 367
کرده است که: یعنی می گردانید شکر شما آن نعمتی را که روزي کرده است خدا به شما و منّت گذاشته است بر آن به شما
به محمد و آل محمد علیهم السّلام آنکه تکذیب می کنید به وصیّ او علی بن ابی طالب علیه السّلام؟ فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ.
یعنی: «1» وَ أَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ
پس چرا در وقتی که جان برسد به گلو در وقت مرگ و شما در آن هنگام می نگرید و نظر می کنید به وصیّ او امیر المؤمنین
فرمود که: یعنی «2» علیه السّلام که بشارت می دهد دوست خود را به بهشت و دشمن خود را به جهنم، وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ
.«4» « لکن شما نمی بینید » «3» من نزدیکترم بسوي امیر المؤمنین علیه السّلام از شما، وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ
فصل هیجدهم در بیان اخباري است که در تأویل شمس و قمر و نجوم و بروج و امثال آنها به ائمه علیهم السّلام وارد شده است
علی بن ابراهیم از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت نموده است که: در تأویل آیات سوره الرحمن الرَّحْمنُ. عَلَّمَ الْقُرْآنَ
فرمود که: یعنی خداوند رحمان تعلیم کرد به محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم قرآن را.
خَلَقَ الْإِنْسانَ. عَلَّمَهُ الْبَیانَ فرمود که: یعنی تعلیم کرد امیر المؤمنین علیه السّلام را آنچه مردم به آن محتاجند.
الشَّمْسُ
وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ فرمود که: یعنی آن دو ملعون که مخالفان آفتاب و ماه اند خود می دانند در عذاب خدا خواهند بود.
وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدانِ یعنی: نجم و شجر سجده می کنند، یعنی عبادت خدا می کنند، و مراد به نجم، حضرت رسول صلّی
کنایه از ائمه علیهم السّلام بوده باشد. « شجر » اللّه علیه و آله و سلّم است، و شاید بنا بر این
فرمود که: سماء کنایه از ،« آسمانها را بلند کرد و قرار داد ترازو را که چیزها را بسنجد » : وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ یعنی
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که حق تعالی او را بالا برد بسوي خود، و میزان کنایه از حضرت امیر المؤمنین
علیه السّلام است که ترازوي عدالت است و حق تعالی از براي خلق نصب نموده است.
فرمود که: یعنی معصیت امام ،« که طغیان مکنید در ترازو » أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ
ص: 369
نکنید.
وَ أَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ فرمود که: یعنی برپا دارید امام عادل را، وَ لا تُخْسِرُوا الْمِیزانَ فرمود که: یعنی حقّ امام را کم مکنید و
«2» .«1» ستم ننمائید بر او
«3» و ایضا به سند موثق از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است در تأویل قول الهی رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ
یعنی: پروردگار دو محلّ آفتاب بر آمدن و دو محلّ آفتاب فرو رفتن، یکی در زمستان یکی در تابستان، حضرت فرمود: دو
مشرق کنایه است از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السّلام که انوار علوم ربانی از ایشان ساطع می
«4» گردد، و دو مغرب کنایه است از حسنین علیهما السّلام
که آن انوار در ایشان مجتمع می گردد و همچنین هر امام ناطقی علومش پنهان می گردد در امام صامتی که بعد از او می
باشد.
پس قسم » : یعنی «5» و در تأویل الآیات از آن حضرت روایت نموده است در تأویل این آیه فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ
فرمود که: مشرقها پیغمبرانند، و ،« نمی خورم یا البته قسم می خورم به پروردگار محلّ آفتاب برآمدنها و محلّ آفتاب فرو رفتنها
.«6» مغربها اوصیاي آنهایند
و علی بن ابراهیم روایت کرده است از آن حضرت در تفسیر آیه کریمه وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ. وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ. النَّجْمُ
قسم به آسمان و ستاره که در شب ظاهر می شود، و چه چیز خبر داده است تو را که طارق چیست؟ ستاره » : یعنی «7» الثَّاقِبُ
حضرت فرمود که: سماء در اینجا کنایه از حضرت امیر علیه السّلام، و طارق آن روح القدس است که با « اي است بسیار روشن
ائمه علیهم السّلام می باشد و از جانب خدا می آورد بسوي امام علومی را که
ص: 370
حادث می شود در شب و روز و ایشان را حفظ می کند از خطا، و ستاره روشن کنایه است از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و
.«1» آله و سلّم
مترجم گوید: بنابراین تأویل شاید حمل در آیه به سبیل مجاز باشد یعنی صاحب نجم ثاقب، یا آنکه چون روح القدس در
ایشان به سبب آن حضرت بهم رسیده مجازا بر او حمل نموده باشند.
یعنی: «2» و ایضا علی بن ابراهیم به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده در تفسیر سوره وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها
حضرت فرمود « قسم به آفتاب و روشنی آن در وقت چاشت »
که: شمس کنایه از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که واضح گردانید خدا به سبب او از براي مردم دین ایشان
حضرت فرمود که: مراد از قمر، حضرت امیر علیه « و قسم به ماه چون از عقب آفتاب طلوع کند » یعنی «3» را، وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها
السّلام است، و همچنان که نور ماه از آفتاب است علوم آن حضرت از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مقتبس گردیده،
حضرت فرمود که: مراد به نهار، امام از ذرّیّه « و قسم به روز در وقتی که جلا دهد آفتاب را » : یعنی «4» وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها
حضرت فاطمه علیها السّلام است که چون از او سؤال می کنند از دین رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم جلا می دهد و
حضرت « و قسم به شب در وقتی که بپوشاند آفتاب را » : یعنی «5» واضح می گرداند آن را براي سؤال کننده، وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها
فرمود که: مراد امامان جورند که خلافت را از آل رسول غصب نمودند و در مجلسی نشستند که آل محمد به آن اولی بودند،
پس دین رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را پنهان کردند به ظلم و جور همچنان که تاریکی شب روشنائی روز را پنهان
فرمود که: یعنی «6» می کند، وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها
ص: 371
فرمود که: یعنی شناسانده «1» فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها ،« قسم به نفس و کسی که او را آفریده و صورت او را درست کرده »
است و الهام کرده است آن را بدکاري و پرهیزکاري، پس آن را مخیّر گردانیده میان نیک
فرمود: یعنی فلاح و رستگاري یافت کسی که نفس را مطهر و «2» و بد او را، پس اختیار یک طرف کرد، قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها
و بتحقیق که خایب و ناامید گردید کسی که اغوا » «3» پاکیزه گردانیده از لوث گناهان و صفات ذمیمه، وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها
.«4» « کرد نفس را و گمراه گردانیده آن را
و در مناقب نیز از حضرت باقر و صادق علیهما السّلام روایت نموده است که فرموده اند:
وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها حسنین و آل محمد علیهم السّلام است، وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها ابو بکر و عمر و بنو امیّه اند و هر که ولایت ایشان
.«5» داشته
و در تأویل الآیات به دو سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است که:
شمس، کنایه از امیر المؤمنین علیه السّلام است، وَ ضُحاها قیام قائم علیه السّلام است که حقّیّت امیر المؤمنین علیه السّلام در آن
زمان مانند آفتاب چاشت واضح و بیّن می گردد، و قمر کنایه از حسنین علیهما السّلام است، وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها قیام قائم علیه
السّلام است، وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها ابو بکر و عمر است که حقّیّت حضرت امیر علیه السّلام را پوشانیدند، وَ السَّماءِ وَ ما بَناها یعنی
حضرت فرمود که: آسمان کنایه از رسول خداست که مردم در علم بسوي او بلند « قسم به آسمان و کسی که بنا کرده آن را »
فرمود که: زمین کنایه از شیعه « و قسم به زمین و هر که مسطّح گردانیده است آن را » : می شوند، وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها یعنی
است به اعتبار تذلّل و انقیاد ایشان یا به اعتبار حصول منافع و برکات بلا نهایات از
ایشان، وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فرمود که: مراد مؤمن مستوري است که به دین حق باشد، فَأَلْهَمَها فُجُورَها
ص: 372
وَ تَقْواها فرمود که: یعنی الهام کرده است او را تمییز کردن میان حق و باطل، قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها فرمود که: یعنی رستگاري
و بتحقیق که ناامید شد کسی که خدا نفس او را پنهان » یافت نفسی که خدا او را پاکیزه گردانید، وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها
فرمود که: مراد « تکذیب نمودند قبیله ثمود به سبب طغیان خود » : کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها یعنی ،« گردانید به سبب جهالت و فسوق
به ثمود گروهی از شیعه اند که بر خلاف مذهب حقّ امامیه اند مانند زیدیه و امثال ایشان چنانچه در جاي دیگر فرمود: وَ أَمَّا
و امّا طائفه ثمود- که » : یعنی «1» ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدي فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَهُ الْعَذابِ الْهُونِ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ
قوم صالح بودند- پس راه نمودیم ایشان را پس دوست داشتند نابینائی را بر هدایت و ایمان، پس فرا گرفت ایشان را صاعقه
فرمود که: مراد به ثمود، شیعیان گمراهند؛ و صاعقه عذاب « عذاب خوارکننده به سبب آنچه بودند که کسب می کردند
خوارکننده، شمشیر حضرت قائم علیه السّلام است در وقتی که ظاهر شود؛ فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ فرمود که: یعنی به ایشان گفت
کنایه است از امامی که علوم « ناقه » : فرمود که « بدارید و حفظ کنید ناقه خدا را و آب خوردن آن را » پیغمبر، ناقَهَ اللَّهِ وَ سُقْیاها
یعنی نزد اوست چشمه هاي علم و حکمت، فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ « سقیاها » خدا را به ایشان می فهماند، و
پس تکذیب کردند پیغمبر را پس پی کردند » : فَسَوَّاها یعنی
ناقه را پس پوشانید و محیط گردانید عذاب را به ایشان پروردگار ایشان به گناه ایشان، پس همه را یکسان گردانید و هلاك
و فرمود که: مراد، عذاب ایشان در رجعت است، وَ لا یَخافُ عُقْباها یعنی: نمی ترسد امام از مثل آنچه در دنیا بر او واقع ،« نمود
.«2» شده است در رجعت
مؤلف گوید: هر تأویلی که در این حدیث وارد شده است، از تأویلات خفیه غامضه است و مبتنی بر آن است که سابقا مذکور
شد که خدا قصصی را که در قرآن یاد فرموده از
ص: 373
براي انذار این امّت است از اتیان به امثال آنها یا تحریص ایشان است به عمل کردن به اشباه آنها.
و ایضا معلوم شد که آنچه در امم سابقه واقع شده است نظیر آن در این امّت واقع می شود، پس همچنان که خدا ناقه را براي
قوم صالح فرستاد که آیتی و معجزه اي باشد براي ایشان و از شیر آن منتفع گردند و ایشان کفران آن نعمت کردند و ناقه را
پی نمودند و خود را از نعمتهاي دنیا و آخرت محروم کردند، همچنین خدا حضرت امیر علیه السّلام و سایر ائمه را براي این
امّت مقرر گردانید که معجزه حقّیّت پیغمبر باشند و آیت خدا شوند در میان خلق و از برکات علوم ایشان بهره مند گردند و به
برکات آنها به حیات معنوي زنده جاوید گردند، ایشان کفران آن نعمتها نمودند و ایشان را شهید نمودند و از برکات ایشان
محروم شدند و به سخط الهی گرفتار شدند و خلفاي جور بر ایشان مسلط گردیدند چنانچه در حدیث وارد شده که: جناب
امیر علیه السّلام
و به اسانید متواتره منقول است که: ؛«1» ناقه اللّه است
قاتل آن حضرت جفت پی کننده ناقه صالح است؛ و شقی ترین پیشینیان، پی کننده ناقه صالح است؛ و شقی ترین پسینیان،
و اگر این تحقیق را درست بفهمی بسیاري از احادیث مشکله را می توانی فهمید. ،«2» قاتل آن حضرت است
و در معانی الاخبار به سندهاي بسیار از جابر انصاري و انس بن مالک و ابو ایوب انصاري روایت نموده است که: روزي
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نماز صبح را با ما ادا کرد، چون از نماز فارغ شد روي مبارك کریم خود را بسوي
ما گردانید و فرمود: اي گروه مردم! پیروي کنید آفتاب را، و چون آفتاب پنهان شود چنگ زنید در ماه و آن را پیروي کنید، و
چون ماه پنهان شود پیروي کنید زهره را، و چون زهره پنهان شود پیروي کنید دو ستاره فرقدان را، چون از تفسیر این سخن
سؤال نمودند فرمود: منم، آفتاب؛ و علی، برادر من و وصیّ من و وزیر من و قضا کننده قرضهاي من و پدر فرزندان من و
جانشین من در
ص: 374
.«1» اهل بیت من، ماه است؛ و فاطمه زهرا، زهره است؛ و حسنین، فرقدانند
و فرمود که: خدا ما را خلق کرده است و ما را به منزله ستاره هاي آسمان گردانیده، هر ستاره اي که فرو می رود ستاره اي
دیگر طلوع می کند، و اینها عترت و اهل بیت منند و با قرآن مقرونند و از یکدیگر جدا نمی شوند تا در حوض کوثر به من
.«2» وارد می شوند
و ابن ماهیار از ابن عباس روایت کرده است که حضرت رسول صلّی اللّه علیه
و آله و سلّم فرمود: مثل من در میان شما مثل آفتاب است، و مثل علی مثل ماه است، پس چون آفتاب پنهان شود هدایت یابید
.«3» به ماه
و ایضا روایت کرده است که: حارث اعور از حضرت امام حسین علیه السّلام پرسید از تفسیر وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها فرمود که:
شمس، محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است، وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها حضرت امیر علیه السّلام تالی محمد صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم است در کمالات بعد از او، وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها قائم آل محمد علیه السّلام است که زمین را پر از عدالت خواهد کرد، وَ
.«4» اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها بنی امیّه اند
و ابن عباس روایت نموده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که: خدا مرا به پیغمبري فرستاد پس آمدم به
نزد بنی امیّه و گفتم: من رسول خدایم بسوي شما، گفتند: دروغ می گوئی تو رسول خدا نیستی؛ پس رفتم بسوي بنی هاشم و
گفتم: اي بنی هاشم! من رسول خدایم بسوي شما، پس امیر المؤمنین علی بن ابی طالب ایمان آورد به من در آشکار و پنهان،
و ابو طالب مرا حمایت کرد آشکار و ایمان آورد به من پنهان، پس خدا جبرئیل را فرستاد که علم خود را در میان بنی هاشم
زد و شیطان علم خود را در میان
ص: 375
.«1» بنی امیّه زد، پس همیشه ایشان دشمن ما هستند و خواهند بود و شیعیان ایشان دشمن شیعیان ما خواهند بود تا روز قیامت
وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها یعنی: امامان از ما اهل بیت مالک زمین خواهند شد
در آخر الزمان و پر خواهند کرد زمین را به عدالت، کسی که اعانت آنها کند مانند کسی است که اعانت کند موسی را بر
.«2» فرعون، و کسی که بر ایشان اعانت کند چنان است که اعانت کرده باشد فرعون را بر موسی
که: نجم، حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم «3» و علی بن ابراهیم گفته است در تفسیر قول حق تعالی وَ النَّجْمِ إِذا هَوي
.«4» است، قسم خورده است به آن حضرت در وقتی که صعود کرد و به معراج رفت
.«5» و کلینی روایت کرده است که: سوگند یاد کرد به قبض محمد در هنگامی که از دنیا مفارقت نمود
و ابن بابویه در امالی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: چون حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را
مرض موت عارض شد جمع شدند نزد آن حضرت اهل بیت و اصحاب آن حضرت و گفتند: اگر تو را عارضه موت حادث
شود که خلیفه تو خواهد بود در میان ما؟
حضرت جواب نفرمود؛ و در روز دوم همین سؤال را کردند، جواب نفرمود؛ و در روز سوم فرمود که: فردا ستاره اي از آسمان
به خانه یکی از اصحاب من نازل خواهد شد، او خلیفه و جانشین من خواهد بود.
چون روز چهارم شد هر یک از صحابه در حجره خود نشسته انتظار نزول ستاره می کشیدند، ناگاه ستاره اي از آسمان جدا
شد که عالم را روشن کرد و در دامن حضرت امیر
ص: 376
المؤمنین علیه السّلام فرود آمد، پس منافقان گفتند: و اللّه این مرد گمراه شده است در محبت پسر عمّش و آنچه
سوگند یاد می کنم به ستاره در هنگامی که » در حقّ او می گوید به خواهش خود می گوید، پس نازل شد وَ النَّجْمِ إِذا هَوي
و نمی گوید سخن از » وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوي « گمراه نشده صاحب شما و خطا نکرد » ما ضَ لَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوي « فرود آمد
.«2» « نیست نطق او مگر وحی که نازل می شود بر او » «1» إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی « خواهش نفس خود
و ابن ماهیار روایت کرده است که: ابن کوّا از حضرت امیر علیه السّلام پرسید از تفسیر قول الهی فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ. الْجَوارِ
« خنّس » : حضرت فرمود که ،« قسم نمی خورم یا می خورم به ستاره هاي رجوع کننده، رونده پنهان شونده » : الْکُنَّسِ یعنی
ملائکه اند که جاري « جواري » گروهی اند که پنهان می کنند علم اوصیاي پیغمبر را و مردم را به مودّت غیر ایشان خوانند، و
اوصیاي پیغمبرند که علم او را جاروب کنند و جمع « کنّس » شوند به علم بسوي رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، و
نمایند؛ وَ اللَّیْلِ إِذا عَسْعَسَ فرمود که: مراد ظلمت شب است و مثل زده است براي کسی که به ناحق دعوي امامت براي خود
.«4» فرمود که: کنایه از علم اوصیاء است که علم ایشان از صبح روشنتر و ظاهرتر است «3» کند؛ وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ
که: مراد امامی است که پنهان می کند خود را از مردم پس ظاهر می شود « خنّس » و احادیث بسیار وارد شده است در تفسیر
.«5» مانند شهاب درخشنده در شب تار
مفسران گفته اند که: یعنی «6» و خدا می فرماید وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ
ص: 377
حق تعالی قرار داد از براي شما علامتی چند در زمین از
کوهها و غیر آنها که راهها را به آنها بدانند و به ستاره ها هدایت یابند در شبها یا به ستاره جدي هدایت می یابند بسوي قبله
.«1»
و کلینی و علی بن ابراهیم و عیاشی و شیخ طوسی در مجالس و ابن شهر آشوب در مناقب و شیخ طبرسی و دیگران احادیث
بسیار از حضرت باقر و صادق و رضا علیهم السّلام روایت کرده اند که: علامات، ائمه علیهم السّلام اند که نشانهاي راه دینند؛
.«2» و نجم، حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است
یعنی ائمه علیهم السّلام به حضرت « علامات » راجع است به « یهتدون » و ضمیر « هم » و ظاهر اکثر احادیث آن است که ضمیر
رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هدایت می یابند.
و عیاشی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: این آیه را ظاهري و باطنی هست، ظاهرش آن است که به ستاره
جدي هدایت می یابند بسوي قبله در دریا و صحرا زیرا که آن از جاي خود حرکت نمی کند و پنهان نمی شود، و باطنش آن
.«3» است که ائمه علیهم السّلام به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هدایت می یابند
.«4» و در بعضی از روایات وارد شده است که: نجم، حضرت امیر علیه السّلام است
و از حضرت امام رضا علیه السّلام منقول است که: حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به حضرت امیر المؤمنین علیه
.«5» السّلام فرمود: یا علی! توئی نجم بنی هاشم
و حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که: خدا ستاره ها را امان اهل آسمان گردانیده، و اهل بیت مرا امان اهل
.«6» زمین گردانیده
فصل نوزدهم در بیان آن است که آنها حبل اللّه المتین و عروه الوثقی و امثال اینهایند؛
و در
این باب آیات بسیار است آیه اول: فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقی لَا انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمِیعٌ
پس هر که کافر شود به طاغوت و ایمان آورد به خدا پس بتحقیق که چنگ زده است به دست آویز محکم » : یعنی «1» عَلِیمٌ
بدان که طاغوت را اطلاق می کنند بر شیطان و بت و هر معبودي بغیر از ؛« که گسستن نیست آن را و خدا شنوا و دانا است
خدا و هر پیشوائی در باطل.
و در بسیاري از روایات و زیارات ائمه علیهم السّلام تعبیر کرده اند از ابو بکر و عمر و عثمان و سایر اعداي دین به جبت و
.«2» طاغوت و لات و عزّي، و ابو بکر و عمر را دو صنم قریش نامیده اند
و از حضرت صادق علیه السّلام منقول است که: دشمن ما در کتاب خدا، فحشا و منکر و بغی و اصنام و اوثان و جبت و
.«3» طاغوت است
و کلینی به سند موثق از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است که: عروه وثقی، ایمان
ص: 379
.«1» است
.«2» و به سند صحیح دیگر روایت کرده است که: ایمان به خداوند یگانه است که شریک ندارد
.«3» و به سند معتبر در محاسن از آن حضرت روایت نموده است که: عروه وثقی، توحید است
.«4» و ابن شهر آشوب به سند معتبر از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده است که: عروه وثقی، محبت ما اهل بیت است
و در عیون اخبار الرضا از آن حضرت روایت نموده است که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: هر که خواهد
سوار شود در کشتی
نجات و متمسک شود به عروه الوثقی و چنگ زند در حبل متین خدا، پس موالات و دوستی کند با علی بعد از من و دشمنی
.«5» کند با دشمنان او و پیروي کند امامان هدایت کننده از فرزندان او را
و ایضا به سندهاي معتبر از آن حضرت روایت نموده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود:
.«6» هر که دوست دارد که چنگ زند در عروه الوثقی باید که متمسک شود به محبت علی علیه السّلام و اهل بیت من
و ایضا روایت نموده است که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: امامان از فرزندان امام حسین علیه السّلام، هر
که اطاعت آنها کند بتحقیق که اطاعت خدا کرده است و هر که معصیت آنها کند معصیت خدا کرده است، ایشانند عروه
.«7» وثقی و ایشانند وسیله بندگان بسوي خدا
ص: 380
.«1» و به سند دیگر روایت نموده است که: قرآن عروه وثقی است
و ایضا به سند معتبر روایت نموده است که: حضرت امام رضا علیه السّلام براي مأمون نوشت محض اسلام و شرایع دین را، از
آن جمله نوشت که: خالی نمی شود زمین از حجت خدا بر خلق در هر عصر و زمان و آنهایند عروه وثقی و ائمه هدي و
.«2» حجت اهل دنیا تا قیامت
.«3» و در کتاب توحید روایت نموده است که حضرت امیر علیه السّلام فرمود که: منم حبل اللّه المتین و عروه الوثقی
و در کمال الدین روایت کرده از امام رضا علیه السّلام که فرمود: مائیم حجتهاي خدا در میان خلق او و کلمه تقوي و عروه
.«4» وثقی
و در
کتاب معانی الاخبار از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده است که: هر که خواهد متمسک شود به عروه
وثقی که گسستن ندارد، باید که متمسک شود به ولایت برادر من و وصیّ من علی بن ابی طالب، بدرستی که هلاك نمی
.«5» شود هر که او را دوست دارد و اعتقاد به امامت او کند، و نجات نمی یابد کسی که با او دشمنی و عداوت کند
و در کتاب تأویل الآیات از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت کرده است که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
.«6» فرمود که: هر که خواهد چنگ زند در عروه وثقی پس باید که متمسک شود به محبت علی
.«7» و به روایت دیگر: باید متمسک شود به محبت ما اهل بیت
و به روایت دیگر از زید بن علی روایت کرده که: عروه محکم، مودّت آل محمد
ص: 381
.«1» است
.«2» آیه دوم: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا
.«3» آیه سوم: ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ
.« و چنگ زنید به ریسمان خدا همگی و پراکنده مشوید » : ترجمه آیه دوم
اکثر گفته اند که: یعنی به عهدي از ؛« زده شد بر ایشان ذلت و خواري مگر به حبلی از خدا و حبلی از مردم » : ترجمه آیه سوم
.«4» خدا و عهدي از مردم
و عیاشی روایت کرده است که: از حضرت امام موسی علیه السّلام پرسیدم از تفسیر قول خدا وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً فرمود
.«5» که: علی بن ابی طالب حبل اللّه المتین است، یعنی ریسمان محکم خداست
و به سند معتبر دیگر از
حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: آل محمد علیهم السّلام حبل خدایند که در این آیه مردم را امر فرموده که
.«6» چنگ زنند در آن
.«7» و از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: مائیم حبل خدا
.«8» و علی بن ابراهیم روایت کرده است که: حبل اللّه، توحید خداست و ولایت اهل بیت علیهم السّلام
و ایضا روایت کرده است از حضرت باقر علیه السّلام در تفسیر قول الهی وَ لا تَفَرَّقُوا که فرمود: خدا می دانست که این امّت
متفرق خواهند شد بعد از پیغمبر خود و اختلاف خواهند کرد، پس نهی کرد ایشان را از پراکنده شدن چنانچه نهی کرد
جماعتی را که پیش
ص: 382
.«1» از ایشان بودند، پس امر کرد ایشان را که مجتمع شوند بر ولایت آل محمد علیهم السّلام و متفرق نشوند
و عیاشی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: حبل از خدا، کتاب خداست؛ و حبل از ناس، علی بن ابی طالب
.«2» علیه السّلام است
.«3» و در مجالس شیخ طوسی و مناقب ابن شهر آشوب از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: مائیم حبل
فصل بیستم در تفسیر حکمت به معرفت ائمه علیهم السّلام و اولو النهی به ایشان
علی بن ابراهیم روایت کرده است که: از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدند از تفسیر آیه کریمه وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَهَ
.«2» حضرت فرمود که: مراد از حکمت، شناختن امام زمان است « بتحقیق که عطا کردیم لقمان را حکمت » : یعنی «1»
و در محاسن برقی و کافی و تفسیر عیاشی به سند صحیح از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده اند در تفسیر قول الهی وَ
هر » : یعنی «3» مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً
.«4» حضرت فرمود که: حکمت، طاعت خدا و شناختن امام است « کس داده شود او را حکمت، پس داده شده خیر بسیاري را
و عیاشی به سند دیگر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: حکمت، معرفت امام است و اجتناب کردن از کبائري
.«5» که حق تعالی واجب گردانیده از براي آنها آتش جهنم را
و ایضا از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است که: حکمت، معرفت اصول دین است
ص: 384
.«1» و فقیه و دانا بودن در مسائل دین، پس هر که از شما فقیه و عالم به مسائل دین باشد، او حکیم است
و در بصائر الدرجات و تفسیر علی بن ابراهیم و تفسیر ابن ماهیار و مناقب ابن شهر آشوب به سندهاي معتبر روایت کرده اند
یعنی: بدرستی «2» * که: از حضرت صادق علیه السّلام سؤال نمودند از تفسیر این آیه کریمه إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِأُولِی النُّهی
که در آفریدن زمین و راهها و کوهها و فرستادن بارانها و رویانیدن گیاهها و در هلاك کردن اهل شهرها که کافر شدند به
خدا و پیغمبران، علامتی چند است براي اولی النّهی یعنی صاحب عقول که نهی کند ایشان را از متابعت باطل و ارتکاب قبایح؛
حضرت فرمود: بخدا سوگند که مائیم اولو النهی، راوي گفت: فداي تو شوم چه معنی دارد اولو النهی؟ حضرت فرمود که:
خدا خبر داد رسول خود را به آنچه بعد از او واقع خواهد شد از ادّعا کردن ابو بکر خلافت را و مرتکب آن شدن و دعوي
کردن عمر و عثمان بعد از او و سایر بنی امیّه، پس خبر داد رسول خدا صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم علی علیه السّلام را به اینها، و واقع شد جمیع آنها به نحوي که خدا پیغمبر را و پیغمبر علی را خبر داده
بود به نحوي که منتهی شده است بسوي ما خبر از امیر المؤمنین علیه السّلام به آنچه بعد از آن حضرت واقع خواهد شد از
پادشاهی بنی امیّه و غیر ایشان، پس این است معنی آیه که خدا ذکر کرده است در کتاب خود إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِأُولِی النُّهی
* پس مائیم اولو النهی که به ما منتهی شده است علم اینها، پس همه صبر کردیم براي اطاعت امر خدا و راضی بودن به قضاي
او، پس مائیم قیام نمایندگان به امر خدا در میان خلق او و خزینه داران خدا بر دین او که ضبط می کنیم و پنهان می داریم دین
و علم خدا را از دشمنان خود چنانکه پنهان داشت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تا آنکه حق تعالی او را رخصت داد
که هجرت نماید از مکه به مدینه و جهاد کند با مشرکان، پس ما بر طریقه آن حضرتیم و پنهان می کنیم تا خدا رخصت دهد
ما را که ظاهر گردانیم دین او را به شمشیر و دعوت
ص: 385
.«1» کنیم مردم را بسوي او، پس شمشیر بزنیم در آخر کار چنانچه حضرت رسول شمشیر زد در اول امر
فصل بیست و یکم در تفسیر صافّون و مسبّحون و صاحب مقام معلوم و حمله عرش و سفره کرام برره به ائمه علیهم السّلام
مفسران گفته اند ؛«1» حق تعالی می فرماید در شأن ملائکه وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ. وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ. وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ
ملائکه گویند که: » که: یعنی
نیست از ما هیچ کس مگر آنکه براي عبادت از براي او
.«2» « جائی است دانسته شده، و بدرستی که هرآینه مائیم صف زدگان، و بدرستی که مائیم تسبیح کنندگان
علی بن ابراهیم و ابن شهر آشوب و فرات به سندهاي معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده اند که: وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ
.«3» مَقامٌ مَعْلُومٌ در شأن امامان و اوصیاء از آل محمد علیهم السّلام نازل شده است
و ایضا در تفسیر علی بن ابراهیم به سند معتبر دیگر از آن حضرت روایت کرده است که فرمود: مائیم درخت پیغمبري و معدن
رسالت و محلّ آمدن و رفتن ملائکه و مائیم عهد خدا- یعنی امامت ما را عهد گرفته است از مردم- و مائیم امان خدا و مائیم
مودّت خدا- یعنی محبت ما محبت خداست- و مائیم حجت خدا، بودیم نوري چند صف کشیده در
ص: 387
دور عرش خدا تنزیه می کردیم و تسبیح می نمودیم خدا را، پس اهل آسمان به سبب تسبیح ما تسبیح می گفتند تا آنکه فرود
آمدیم بسوي زمین پس تسبیح و تنزیه کردیم خدا را، پس اهل زمین به تنزیه ما خدا را تنزیه کردند، و مائیم صافّون و مائیم
مسبّحون که خدا فرموده است، پس هر که وفا کند به عهد ما پس بتحقیق که وفا کرده است به عهد خدا و هر که بشکند عهد
.«1» ما را عهد خدا را شکسته است
و ابن ماهیار به سند معتبر از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده است که در بعضی از خطبه ها می فرمود: ما آل
محمد نوري چند بودیم در دور عرش، خدا ما را امر کرد که او را تسبیح بگوئیم، پس تسبیح گفتیم و فرشتگان به تسبیح ما
تسبیح گفتند، پس ما را به زمین فرستاد و امر کرد به تسبیح، پس تسبیح گفتند اهل زمین به تسبیح ما، پس مائیم صافّون و
.«2» مائیم مسبّحون
و ایضا روایت کرده است که: از ابن عباس پرسیدند از تفسیر وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ ابن عباس گفت که: ما
در خدمت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بودیم، حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام آمد، پس چون نظر حضرت رسول
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر او افتاد تبسم کرد در روي او و فرمود: مرحبا به کسی که خلق کرده است خدا او را پیش از آدم
به چهل هزار سال. ابن عباس گفت: یا رسول اللّه! آیا فرزند پیش از پدر بود؟ گفت: بلی خدا مرا و علی را خلق کرد پیش از
خلق همه اشیاء، بعد از آن خلق کرد سایر چیزها را و همه تاریک بودند و نور ایشان از نور من و علی بود، پس ما را در جانب
عرش جا داد، پس خلق کرد ملائکه را پس تسبیح و تنزیه کردیم خدا را پس تسبیح و تنزیه کردند ملائکه، و ما تهلیل گفتیم
خدا را و به یگانگی یاد کردیم پس تهلیل کردند ملائکه، و ما تکبیر گفتیم خدا را پس ملائکه تکبیر خدا گفتند، و اینها همه
از تعلیم من و علی بود، و در علم سابق الهی بود که داخل در جهنم نشود دوست من و علی و داخل در بهشت نشود دشمن من
و علی، بدرستی که خدا
ص: 388
خلق کرد ملکی چند را که در دست آنها
بود ابریقهاي نقره مملو از آب زندگانی از جنب فردوس پس هیچ شیعه از شیعیان علی نیست مگر آنکه پدر و مادرش پاکیزه
اند و پرهیزکار و برگزیده و ایمان آورنده به خدا، پس چون اراده کند یکی از اینها که جماع کند با اهل خود می آید ملکی
از آن ملائکه که در دست ایشان است ابریقهاي آب بهشت پس می ریزد از آن آب در آن ظرفی که از آن آب می آشامند،
پس به آن آب ایمان در دل او می روید چنانچه زراعت می روید، پس ایشان بر بیّنه و برهانند از جانب پروردگار ایشان و از
جانب پیغمبر ایشان و از جانب وصیّ او علی و از جانب دختر من فاطمه زهرا، پس امام حسن و امام حسین و امامان از فرزندان
حسین.
پس گفتم: یا رسول اللّه! کیستند آن امامان؟ فرمود: یازده نفرند از فرزندان من و پدر ایشان علی است. پس حضرت رسول
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: حمد می کنم خداوندي را که محبت علی و ایمان به او را دو سبب گردانیده، یعنی سبب
.«1» دخول بهشت و سبب خلاص از جهنم
و علی بن ابراهیم روایت کرده است که: ابو بصیر از حضرت صادق علیه السّلام پرسید که:
ملائکه بیشترند یا فرزندان آدم؟ حضرت فرمود: بحقّ آن خداوندي که جان من در دست قدرت اوست که ملائکه خدا در
آسمانها بیشترند از عدد ذرّات خاك در زمین، و نیست در آسمان به قدر جاي پائی مگر آنکه در آن ملکی هست که خدا را
تسبیح و تنزیه می کنند، و در زمین نیست درختی و کلوخی مگر آنکه در آن ملکی هست که موکّل
است به آن و هر روز احوال و اعمال آن را به خدا عرض می کند با آنکه خدا داناتر است به احوال آنها از آن ملک، و هیچ
ملکی نیست مگر آنکه تقرّب جوید هر روز بسوي خدا به ولایت و محبت ما اهل بیت و طلب آمرزش می کند براي دوستان ما
.«2» و لعنت می کند دشمنان ما را و از خدا سؤال می کند که بفرستد بر ایشان عذاب را فرستادنی
ص: 389
فرمود که: یعنی رسول « آنان که برمی دارند عرش خدا را » : پس فرمود در تفسیر قول حق تعالی الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ یعنی
« آنان که در دور عرشند » خدا و اوصیاء بعد از او که حاملان علم خدایند، یعنی مراد از عرش، علم است، وَ مَنْ حَوْلَهُ یعنی
تنزیه می کنند با » : فرمود که: یعنی ملائکه که بر دور عرشند، یُسَ بِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا یعنی
فرمود که: مراد « حمد پروردگار خود و ایمان می آورند به خدا و طلب آمرزش می کنند از براي آنها که ایمان آورده اند
یعنی: « اي پروردگار ما! فرا گرفته اي هر چیزي را از رحمت و علم » شیعه آل محمدند، رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ ءٍ رَحْمَهً وَ عِلْماً
پس بیامرز مر آن جماعتی » رحمت تو به هر کس و به هر چیز رسید و علم تو به همه چیز احاطه کرده است، فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا
و پیروي » فرمود که: یعنی توبه کرده اند از ولایت و محبت ابو بکر و عمر و بنی امیّه، وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ « را که توبه کرده اند
فرمود که: مراد از راه خدا، ولایت و اعتقاد به امامت ولیّ خدا « کرده اند راه تو را
علی علیه السّلام است، وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ. رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَ لَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ
و نگاه دار ایشان را از عذاب جهنم اي پروردگار ما و داخل کن ایشان را در باغهاي » : ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ یعنی
بهشت که همیشه در آنجا باشند و هر که را شایسته شود از پدران ایشان و زنان و فرزندان ایشان، بدرستی که تو غالب و
فرمود که: مراد به شایسته، آنهایند که ولایت علی بن ابی طالب علیه السّلام را داشته باشند و از شیعیان او باشند، وَ « حکیمی
و نگاه دار ایشان را از عقوبتها و جزاي گناهان در » قِهِمُ السَّیِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
روز جزا، و هر که را نگاه داري از عقوبتها در آن روز- فرمود: یعنی در قیامت- پس بدرستی که رحم کرده اي او را، و این
فرمود که: فیروزي براي کسی است که نجات یابد از ولایت و محبت ابو بکر و عمر؛ پس خدا فرمود که « فیروزي بزرگ است
فرمود که: یعنی بنی امیّه، یُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَکْبَرُ « بدرستی که آنان که کافر شدند » : إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یعنی
ص: 390
ندا کنند آنها را در قیامت که: هرآینه دشمنی خدا شما را » : یعنی «1» مِنْ مَقْتِکُمْ أَنْفُسَ کُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَی الْإِیمانِ فَتَکْفُرُونَ
،« بزرگتر است از دشمنی شما مر نفسهاي خود را، در وقتی که می خواندند شما را بسوي ایمان پس کافر می شدید به آن
.«2» فرمود که: یعنی می خواندند شما را بسوي ولایت علی علیه السّلام
و ابن ماهیار نیز به سند معتبر
از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: لِلَّذِینَ آمَنُوا مراد شیعه محمد و آل محمد علیهم السّلام است؛ لِلَّذِینَ تابُوا
مراد به سبیل خدا، ولایت علی علیه «3» مراد آنهایند که توبه کنند از ولایت ابو بکر و عمر و عثمان و بنی امیّه؛ وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ
السّلام است؛ وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ یعنی: نگه دار آنها را از ولایت ابو بکر و عمر و عثمان؛ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یعنی بنی امیّه؛ و مراد از
.«4» ایمان، ولایت علی علیه السّلام است
و کلینی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: خدا را ملکی چند هست که می ریزند گناهان را از پشتهاي
شیعیان ما چنانچه باد برگ را از درخت می ریزد در خزان، و این است معنی آیه کریمه یُسَ بِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ
.«5» یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا و اللّه که اراده نکرده است خدا غیر شما را
.«6» و ابن ماهیار این مضمون را به سند بسیار روایت نموده است
و در عیون اخبار الرضا از آن حضرت روایت کرده است که: مراد از لِلَّذِینَ آمَنُوا در این آیه آنهایند که ایمان آورده اند به
.«7» ولایت ما؛ و فرمود که: فرشتگان، خادمان ما و خادمان شیعیان مایند
ص: 391
و ابن ماهیار از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است که: الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ مراد هشت نفرند: محمد صلّی اللّه
.«1» علیه و آله و سلّم و علی و حسن و حسین و ابراهیم و اسماعیل و موسی و عیسی علیهم السّلام
و ابن بابویه در عقاید گفته است که: عرش علم الهی را هشت نفر برمی دارند: چهار نفر از پیشینیان و
چهار نفر از پسینیان؛ چهار نفر پیشینیان: نوح است و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السّلام؛ و چهار نفر پسینیان: محمد صلّی
.«2» اللّه علیه و آله و سلّم و علی و حسن و حسین علیهم السّلام. و گفته است که: چنین رسیده از ائمه ما به سندهاي صحیح
و ابن ماهیار به سند معتبر از حضرت امیر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: فضل من از آسمان نازل شد بر رسول خدا
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در این آیه وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا زیرا که این آیه در وقتی نازل شد که در آن روز در زمین
.«3» مؤمنی نبود بجز حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و من
و به سند معتبر از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده است که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:
هفت سال و چند ماه ملائکه استغفار نمی کردند مگر براي رسول خدا و براي من، و در شأن ما نازل شده است این آیات
.«4» الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ تا آخر
و در روایت دیگر از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده است که: بتحقیق صلوات فرستادند ملائکه بر من
.«5» و علی چندین سال زیرا که ما نماز می کردیم و احدي غیر ما نماز نمی کرد
ص: 392
و به چند سند دیگر روایت کرده است که حضرت صادق علیه السّلام فرمود که: بخدا سوگند استغفار ملائکه از براي شما
.«1» است، یعنی شیعیان نه سایر خلق
و خدا در فضل قرآن مجید می فرماید إِنَّها تَذْکِرَهٌ. فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ. فِی صُ حُفٍ مُکَرَّمَهٍ. مَرْفُوعَهٍ مُطَهَّرَهٍ. بِأَیْدِي سَ فَرَهٍ. کِرامٍ بَرَرَهٍ
«2»
بدرستی که این آیات قرآن پندي است مردمان را، پس هر که خواهد پند گیرد از آن قرآن در صحیفه هاي گرامی » : یعنی
داشته شده و بلند مرتبه و پاکیزه است به دستهاي نویسندگان از ملائکه یا پیغمبران و اوصیاي ایشان که عزیز و گرامی اند نزد
.«3» و در احادیث معتبره منقول است که: مراد از سفره، ائمه علیهم السّلام اند .« خدا و نیکوکارانند
بدرستی که آنها که نزد » : یعنی «4» و فرموده است: إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یُسَ بِّحُونَهُ وَ لَهُ یَسْجُدُونَ
مشهور میان مفسران آن ؛« پروردگار تواند تکبر نمی کنند از عبادت خدا و تنزیه می نمایند او را و براي او سجده می کنند
و بعید نیست زیرا که ؛«6» و در احادیث وارد شده است که مراد، پیغمبران و رسولان و ائمه اند ؛«5» است که مراد، ملائکه اند
بودن ملائکه نزد خدا به جسم نیست بلکه مراد قرب معنوي است و آن در انبیاء و ائمه بیشتر است.
گفتند کافران: » : و ایضا خداي تعالی فرموده است وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً یعنی
بلکه بنده اي چندند گرامی » بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ ،« خدا منزه است از آنکه فرزندي داشته باشد » سُبْحانَهُ ،« گرفته است خدا فرزندي
یعنی تا خدا چیزي نفرماید نمی گویند، وَ هُمْ بِأَمْرِهِ « پیشی نمی گیرند نزد خدا به گفتار » لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ ،« نزد خدا
ص: 393
یعنی تا خدا چیزي نفرماید نمی کنند، یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ « و حال آنکه آنها به امر خدا عمل می کنند » یَعْمَلُونَ
وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ ،« می داند خدا آنچه در پیش روي ایشان است و آنچه در پشت سر ایشان است »
و» «1» مُشْفِقُونَ
.« شفاعت نمی کنند مگر کسی را که خدا پسندد شفاعت او را و ایشان از عظمت و مهابت خدا ترسانند
و ابن ماهیار و غیر او از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده اند که: چون این آیه را خواندند اشاره به سینه خود فرمودند
.«2»
مؤلف گوید که: اکثر مفسران گفته اند که: این آیات به رد قول جماعتی نازل شده است که می گفتند: ملائکه دختران
پس مراد به عباد مکرمون، ایشان خواهند بود. .«3» خدایند
و ؛«4» و از زیارتها مانند زیارت جامعه و غیر آن و بسیاري از دعاها و احادیث معتبره دیگر ظاهر می شود که مراد، ائمه اند
بنابراین تأویل دو احتمال دارد:
اول آنکه: از براي نفی قول جماعتی باشد که قایل بودند به الوهیّت حضرت امیر علیه السّلام و سایر ائمه علیهم السّلام با آنکه
زن و فرزند داشتند، پس مراد به عباد مکرمون آنهایند که ایشان گمان می کردند که رحمانند.
دوم آنکه: باز آیه بر رد قول جمعی باشد که ملائکه را فرزندان خدا دانند، پس تنزیه خود نمود که بلکه خدا را بندگان
گرامی هستند که برمی گزیند ایشان را و خلیفه خود می گرداند، و این معنی باعث نسبت فرزندي نمی شود، و بنابراین ممکن
است که مراد خصوص ائمه علیهم السّلام باشد یا اعم از ایشان و سایر مقرّبان از انبیاء و اوصیاء و ملائکه بوده باشد.
فصل بیست و دوم در تأویل اهل رضوان و درجات به ائمه علیهم السّلام
و اهل سخط و عقوبات به اعداي ایشان، و در آن چند آیه است آیه اول: أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ
آیا کسی که پیروي کرد خشنودي خدا » : یعنی «1» جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ. هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ
را مانند کسی است که برگشت با غضبی از خدا و آرامگاه او جهنم است و بد محل بازگشت است جهنم از براي ایشان، و
.« صاحب درجه هایند نزد خدا، و خدا بینا است به آنچه ایشان می کنند
کلینی و ابن شهر آشوب و عیاشی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده اند: آنها که متابعت رضاي خدا کرده اند ائمه
اند، و بخدا سوگند که ایشانند درجات براي مؤمنان و به ولایت و دوستی و شناختن ایشان ما را مضاعف می گرداند خدا از
.«2» براي آنها عملهاي ایشان را و بلند می گرداند خدا به سبب ما درجات عالیه براي ایشان در دنیا و عقبی
و به روایت عیاشی فرمود که: بخدا سوگند آنها که به غضب خدا برگشته اند، آنهایند که حقّ علی بن ابی طالب علیه السّلام و
.«3» حقّ ما اهل بیت را انکار کرده اند و به این سبب مستحق غضب و سخط الهی شده اند
ص: 395
و از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت کرده است که: درجات مؤمنان که بلند می کنند ما بین هر درجه اي تا درجه اي
.«1» دیگر به قدر ما بین آسمان و زمین است
آنکه در وقت مردن، ملائکه بر رو و بر » : یعنی «2» آیه دوم: ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ کَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ
پشت آنها می زنند به سبب آن است که ایشان متابعت و پیروي کردند چیزي را که خدا را به خشم آورده و کراهت داشتند از
.« چیزي که موجب خشنودي خداست پس باطل نمود خدا ثواب عملهاي ایشان را
ابن ماهیار از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر کَرِهُوا رِضْوانَهُ یعنی:
کراهت داشتند علی و ولایت
او را، و علی مرضیّ و پسندیده خدا بود و پسندیده رسول او و امر کرد خدا به ولایت او در روز بدر و روز حنین و در بطن
نخله و در روز ترویه نازل شد در شأن آن حضرت در عمره بیست و دو آیه که منع کردند حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله
.«3» و سلّم را از داخل شدن مسجد الحرام و در حدیبیه و جحفه و در غدیر خم
و علی بن ابراهیم روایت کرده است در تفسیر این آیه که: متابعت چیزي که خدا را به خشم آورد، ولایت و دوستی ابو بکر و
عمر است و جمیع آنها که ستم کردند بر حضرت امیر علیه السّلام، پس خدا حبط کرد و باطل نمود ثواب هر عمل خیري که
.«4» کرده بودند
اي نفس » : یعنی «5» آیه سوم: یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ. ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِ یَهً مَرْضِ یَّهً. فَادْخُلِی فِی عِبادِي. وَ ادْخُلِی جَنَّتِی
آرمیده شده به یاد خدا! بازگرد بسوي پروردگار خود خشنود و راضی به ثواب خدا و پسندیده نزد خدا، پس داخل شو در
.« میان بندگان شایسته من و داخل شو در بهشت من
ابن ماهیار روایت کرده است از حضرت صادق علیه السّلام که: این آیه در شأن امام حسین علیه السّلام
ص: 396
.«1» نازل شده است
و علی بن ابراهیم از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: این آیه در شأن حضرت امام حسین علیه السّلام نازل
.«2» شده است
و ایضا از آن حضرت روایت کرده است که: بخوانید سوره فجر را در نمازهاي واجب خود و نمازهاي سنّت خود که آن سوره
حضرت امام
حسین علیه السّلام است، و رغبت کنید در خواندن آن تا خدا رحمت کند شما را بواسطه آن. ابو اسامه گفت: چگونه آن
سوره مخصوص آن حضرت شده است؟ حضرت فرمود: مگر نشنیده اي این آیه را یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ تا آخر آیه؟ و مراد
آن حضرت است و اوست صاحب نفس مطمئنه که راضی بود به قضاي الهی و پسندیده بود نزد او و اصحاب او از آل
محمدند و خدا از ایشان راضی است و این سوره در شأن حضرت امام حسین علیه السّلام و شیعیان او و شیعیان آل محمد
علیهم السّلام نازل شده و مخصوص ایشان است، پس هر که مداومت کند بر خواندن این سوره، در بهشت با آن حضرت باشد
.«3» در درجه او و خدا عزیز و حکیم است
و ایضا کلینی و ابن ماهیار از سدیر صراف روایت کرده اند که: به حضرت صادق علیه السّلام عرض کرد که: فداي تو شوم اي
فرزند رسول خدا، آیا اکراه می کنند مؤمن را بر قبض روحش؟ فرمود: نه و اللّه، چون ملک موت به نزد او آید براي قبض
روح او، او فزع می کند و می ترسد، پس می گوید به او ملک موت که: اي دوست خدا! جزع مکن، سوگند یاد می کنم بآن
خداوندي که محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را به حق فرستاده است که من با تو نیکوکارتر و مهربانترم از پدر مهربان اگر
نزد تو می بود، بگشا دیده هاي خود را و نظر کن؛ پس متمثل می شوند براي او حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و
امیر المؤمنین و فاطمه و حسنین و سایر
ائمه علیهم السّلام، پس ملک موت می گوید: اینها رفیقان تواند، پس می گشاید دیده خود را و ایشان را
ص: 397
مشاهده می نماید، پس ندا می کند روح او را ندا کننده اي از جانب رب العزه و می گوید: اي نفس مطمئن و آرمیده بسوي
محمد و اهل بیت او! برگرد بسوي پروردگار خود راضی به ولایت ایشان، پسندیده به ثواب، پس داخل شو در زمره بندگان
خاص من یعنی محمد و اهل بیت او و داخل شو در بهشت من؛ پس در آن وقت هیچ چیز نزد او دوست تر نیست از آنکه
.«1» روحش کشیده شود و به نداکننده ملحق گردد
یعنی: «2» آیه چهارم: لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ
.« بتحقیق که راضی شد خدا از مؤمنان در وقتی که بیعت کردند با تو در زیر درخت »
ابن ماهیار روایت کرده است که: جابر از حضرت باقر علیه السّلام سؤال کرده که: آن جماعت که در آن وقت بیعت کردند
چند نفر بودند؟ فرمود که: هزار و دویست نفر بودند. پرسید که: آیا علی علیه السّلام در میان آنها بود؟ فرمود: بلی سیّد ایشان
.«3» و اشرف آنها بود
مترجم گوید که: این آیه اشاره است به بیعت رضوان که در عمره حدیبیه واقع شد و حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم به قصد عمره رفته بود و کفار قریش مانع شدند حضرت را از داخل شدن مکه و حضرت، عثمان را به رسالت نزد آنها
فرستاد و مذکور شد که آنها او را حبس کردند، حضرت اصحاب خود را در زیر درخت خاري یا درخت سدري جمع کرد و
از ایشان بیعت
و چون فرمود که: راضی شد خدا از مؤمنان، ؛«4» گرفت که با کافران قریش جنگ نمایند و نگریزند، پس این آیه نازل شد
منافقان بیرون رفتند پس ابو بکر و عمر و اشباه آنها در اینجا داخل نیستند.
«5» و ایضا در همین سوره فرموده است فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَ یُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً
هر که بیعت را بشکند پس نمی رسد ضرر » : یعنی
ص: 398
.« آن مگر به خودش، و هر که وفا کند به عهدي که با خدا کرده است پس بزودي می دهد خدا او را اجر عظیمی
علی بن ابراهیم گفته که: این آیه بعد از آیه لَقَدْ رَضِ یَ اللَّهُ نازل شده است، پس خشنودي خدا از ایشان مشروط است به آنکه
پس آنها که پیمان را شکستند و حق اهل بیت را غصب کردند و بیعت روز غدیر را شکستند و انکار ؛«1» پیمان را نشکنند
نص رسول را نموده کافر شدند، در آیه رضوان داخل نیستند، و بعضی از این سخنان در مجلد بعد از این ان شاء اللّه بیان
خواهد شد، و تفصیل این قصه در جلد دوم گذشت.
فصل بیست و سوم در آنکه ناس، اهل بیت علیهم السّلام؛ و شبیه به ناس، شیعیان ایشانند؛ و غیر ایشان، نسناسند
کلینی و فرات بن ابراهیم به سندهاي معتبر از حضرت امام زین العابدین و حضرت صادق علیهما السّلام روایت کرده اند که:
مردي برخاست و در خدمت حضرت امیر علیه السّلام ایستاد و گفت: اگر تو عالمی خبر ده از ناس و اشباه ناس و نسناس،
حضرت خطاب نمود به حضرت امام حسین علیه السّلام که: جواب بگو این مرد را، حضرت فرمود که: مراد از ناس، حضرت
رسول صلّی اللّه علیه و آله
پس بار » : یعنی «1» و سلّم است و ما از آن حضرتیم و داخلیم در ناس، چنانچه خدا می فرماید ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ
فرمود که: پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بار کرد و « کنید و بسرعت روانه شوید از آنجا که مردم بار می کنند
روانه شد از عرفات با مردم، پس مراد از ناس در اینجا آن حضرت است و ما از آن حضرتیم و در حکم اوئیم؛ و اشباه ناس،
پس هر » : یعنی «2» شیعیان مایند و ایشان از مایند و به ما شبیه اند و از این جهت ابراهیم علیه السّلام گفت فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی
و امّا نسناس، پس این سواد اعظم است، و اشاره نمود به دست خود بسوي سنّیان، پس ؛« که متابعت کند مرا پس او از من است
نیستند ایشان مگر چون » : یعنی «3» این آیه را خواند إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا
ص: 400
.«1» « چهار پایان بلکه ایشان گمراه ترند از آنها
مترجم گوید که: مفسران خلاف کرده اند در تفسیر این آیه ثُمَّ أَفِیضُوا تا آخر آیه، اکثر گفته اند که: قریش به عرفات نمی
رفتند و در حج در مشعر الحرام توقف می نمودند و باز به منی برمی گشتند و می گفتند: ما اهل حرم خدائیم و مانند سایر
مردم نیستیم و از حرم بدر نمی رویم و سایر مردم باید به عرفات بروند، چون حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در
مشعر نماند و روانه عرفات شد و بر قریش گران آمد، پس خدا این آیه را فرستاد، پس بعضی گفته اند که: مراد این است که
بار کنید در
.«2» آنجا که سایر عرب بار می کنند که عرفات باشد
.«3» و از حضرت باقر علیه السّلام نیز چنین روایت کرده اند
.«4» و بعضی گفته اند که: مراد از ناس، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و سایر پیغمبران است
و تأویلی که حضرت فرمود به این تفسیر نزدیک است که خطاب با قریش باشد، یعنی: بروید به عرفات با حضرت رسول صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم و از آنجا با آن حضرت بار کنید و متوجه مشعر بشوید، پس پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را خدا
ناس فرموده و اهل بیت آن حضرت نیز مرادند و داخلند در ناس، پس انسان حقیقی که به کمال علم و وفور کمالات ممتازند
از سایر حیوانات ایشانند، و شیعیان آنها فی الجمله خود را به ایشان شبیه کرده اند، و سایر مردم نه انسانند و نه شبیه بلکه
حیوانند در صورت شبیه به انسان.
و در نسناس خلاف کرده اند: بعضی گفته اند که یأجوج و مأجوجند؛ و بعضی گفته اند که خلقند به صورت انسان و از
فرزندان آدم علیه السّلام نیستند؛ و سنّیان روایت نموده اند که:
ص: 401
قبیله اي از عاد نافرمانی پیغمبر خود کردند و خدا ایشان را مسخ نمود و نسناس شدند، هر یک، یک دست و پا دارند از یک
.«1» جانب و مانند چهار پایان در زمین چرا می کنند
و بدان که در بعضی از اخبار تفسیر انسان در بعضی از آیات به حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام وارد شده، چنانچه حق تعالی
می فرماید إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها. وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها. وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها. یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها. بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحی لَها
یعنی: «2»
چون به زلزله در آورده شود زمین زلزله اي که در آن مقدر شده که زلزله قیامت باشد، یا آنکه جمیع زمین بلرزد و بیرون »
افکند زمین بارهاي گران خود را- یعنی مردگان که در آن مدفون شده اند و گنجها که در آن پنهان کرده اند- و گوید انسان
که: چه شد زمین را که چنین می لرزد؟ در آن روز گویا شود زمین خبرهاي خود را- یعنی خبر دهد زمین که هر کس چه
.« کرده است بر روي زمین از نیک و بد- به آنکه پروردگار تو وحی کرده است بسوي زمین آن خبرها را
و در احادیث معتبره وارد شده است که: مراد از انسان در این آیه، حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام است که در قیامت از
.«3» زمین سؤال می کند و زمین خبرهاي خود را به او می گوید به وحی و به الهام خدا
چنانچه ابن بابویه به سند معتبر روایت کرده است که: مردم را زلزله عظیمی عارض شد در مدینه در زمان خلافت ابو بکر و
مردم پناه بردند بسوي ابو بکر و عمر، دیدند که آنها نیز بسیار ترسیده اند و به جانب خانه امیر المؤمنین علیه السّلام می روند،
مردم نیز همراه ایشان رفتند، چون به در خانه حضرت رسیدند دیدند که حضرت از خانه بیرون آمده در نهایت اطمینان و پروا
نمی کند از آن واقعه هایله، پس از عقب آن حضرت روانه شدند تا از مدینه بیرون رفتند و به تلّی رسید، پس بر تل بالا رفت و
بر روي آن نشست و صحابه بر دور او
ص: 402
نشستند و می دیدند که دیوارهاي مدینه حرکت می کند و پیش می آید و پس
می رود، حضرت به آنها فرمود که: گویا ترسیده اید از این حالت که مشاهده می نمائید؟ گفتند:
چگونه نترسیم که هرگز چنین حالتی ندیده ایم؛ پس لبهاي مبارك خود را حرکت داد و دعائی خواند و دست شریف خود را
بر زمین زد و فرمود: چه می شود تو را؟ ساکن شو؛ پس در همان ساعت زلزله ساکن شد به اذن خدا، پس تعجب کردند
صحابه از این حالت زیاده از تعجبی که در هنگام بیرون آمدن حضرت کردند که پروا نکرد و به اطمینان بیرون آمد. حضرت
فرمود که: تعجب کردید از آنچه از من مشاهده نمودید؟ گفتند: بلی، فرمود:
منم آن انسان که خدا فرموده است قالَ الْإِنْسانُ ما لَها و من در قیامت از زمین سؤال خواهم کرد و او خبرهاي خود را به من
.«1» خواهد گفت
.«2» و به روایت کلینی فرمود که: اگر زلزله قیامت می بود، جواب من می گفت
فصل بیست و چهارم در تأویل بحر و لؤلؤ و مرجان به ایشان علیهم السّلام
یعنی: «1» حق تعالی فرمود مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ. بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ. فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَ ذِّبانِ. یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ
سر داد دو دریا را که ملاقات کردند با یکدیگر و میان ایشان فاصله قرار داد که بر یکدیگر زیادتی نکنند، پس به کدامیک از »
نعمتهاي پروردگار خود تکذیب می کنید اي گروه جنیان و آدمیان؟! بیرون می آید از این دو دریا مروارید بزرگ و مروارید
.« کوچک یا مرجان سرخ مشهور
بدان که اکثر مفسران گفته اند که: مراد، دریاي شور و دریاي شیرین است که شیرین در شور داخل می شود به قدرت الهی و
به یکدیگر مخلوط نمی شوند، و در محل اجتماع اینها مروارید بعمل می آید؛ و بعضی گفته اند: دریاي آسمان و دریاي زمین
است که چون باران
نیسان بر دریا می بارد صدفها دهان می گشایند و مروارید از آنها بهم می رسد؛ و بعضی گفته اند: دریاي فارس و دریاي روم
.«2» است
و در تأویل این آیات احادیث بسیار وارد شده از طریق عامه و خاصه چنانچه ثعلبی که از معتبران مفسران عامه است روایت
کرده از سفیان ثوري و ابن جبیر که: دو دریا، علی و فاطمه علیهما السّلام اند؛ و برزخ، محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم؛ و
که ،«3» لؤلؤ و مرجان، حسن و حسین علیهما السّلام اند
ص: 404
حسن علیه السّلام را تشبیه به مروارید بزرگ کرده اند و حسین علیه السّلام را به مروارید کوچک یا مرجان به اعتبار سرخی
که مناسب شهادت آن حضرت است.
.«1» و شیخ طبرسی رحمه اللّه نیز این حدیث را از سلمان فارسی و سعید بن جبیر و سفیان ثوري روایت کرده است
.«2» و ابن ماهیار نیز همین روایت را از ابن عباس نقل کرده است
و به طریق شیعه از حضرت صادق علیه «3» و ایضا به سندهاي بسیار روایت کرده است از طریق مخالفان از ابو سعید خدري
السّلام روایت کرده که: دو دریا، علی و فاطمه علیهما السّلام اند؛ لا یَبْغِیانِ یعنی علی بر فاطمه و فاطمه بر علی زیادتی نمی
.«4» کنند، و از ایشان بیرون می آیند حسنین علیهما السّلام
مؤلف گوید که: بنابراین احادیث که جناب رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مذکور نیست، ممکن است که مراد از برزخ،
عصمت آن دو بزرگوار باشد که مانع است از بغی هر یک بر دیگري.
و ایضا ابن ماهیار به سند مخالفان از ابو ذر رضی اللّه عنه روایت کرده که: بحرین، علی
و فاطمه علیهما السّلام اند؛ و لؤلؤ و مرجان، حسنین علیهما السّلام اند، پس که دیده است مثل این چهار کس را؟ دوست نمی
دارد ایشان را مگر مؤمنی و دشمن نمی دارد ایشان را مگر کافري، پس مؤمن باشید به محبت اهل بیت، و کافر مباشید به
.«5» دشمنی ایشان که در اندازند شما را به جهنم
و ابن بابویه در خصال از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر این آیه که:
یعنی علی و فاطمه علیهما السّلام دو دریاي عمیق اند از علم که هیچ یک بر دیگري زیادتی
ص: 405
.«1» نمی کنند؛ و لؤلؤ و مرجان، حسن و حسین علیهما السّلام هستند
و ابن شهر آشوب از ابن عباس روایت کرده است که: حضرت فاطمه علیها السّلام روزي گریه کرد نزد حضرت رسول صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم از گرسنگی و برهنگی، حضرت فرمود که: قانع شو اي فاطمه به شوهر خود که او سیّد و بزرگ و بهترین
خلایق است در دنیا و آخرت؛ پس خدا این آیات را فرستاد مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ یعنی: منم خداوندي که دو دریا را فرستادم
علی بن ابی طالب دریاي علم است و فاطمه دریاي پیغمبري است که به یکدیگر متصل شدند و من ایشان را به یکدیگر متصل
گردانیدم، بَیْنَهُما بَرْزَخٌ یعنی: میان ایشان مانعی هست که آن حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که منع می کند
علی علیه السّلام را از آنکه دلگیر باشد از دست تنگی دنیا و منع می کند فاطمه علیها السّلام را از آنکه در این باب با علی
منازعه کند، پس به کدامیک از نعمتهاي پروردگار شما اي
گروه جن و انس تکذیب می کنید، به ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام یا به محبت فاطمه زهرا علیها السّلام که هر دو نعمت
بزرگ خدایند بر شما؟ پس لؤلؤ، امام حسن علیه السّلام؛ و مرجان، امام حسین علیه السّلام است؛ زیرا که لؤلؤ، مروارید بزرگ
.«2» است؛ و مرجان، مروارید کوچک
فصل بیست و پنجم در تأویل ماء معین و بئر معطله و قصر مشید و سحاب و مطر و ظل و فواکه و سایر منافع ظاهره است به ائمه علیهم
السّلام
«1» و علوم و برکات ایشان و آیات در این باب بسیار است آیه اول: قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْ بَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ
بگو- یا محمد به قوم خود که:- خبر دهید مرا که اگر صبح کند آب شما فرو رفته در زمین، پس کیست که بیاورد » : یعنی
.«؟ براي شما آبی جاري و ظاهر بر روي زمین
علی بن ابراهیم روایت کرده است که: مراد آن است که اگر امام شما غایب گردد کیست که امامی مانند او بیاورد براي شما
؟«2»
و از حضرت رضا علیه السّلام روایت کرده است که در تأویل این آیه فرمود که: آب شما درهاي شمایند بسوي خدا، و ائمه
.«3» علیهم السّلام درهاي خدایند بسوي شما که خدا گشوده میان خود و میان خلق خود، و آب جاري کنایه است از علم امام
و در کتاب غیبت شیخ طوسی از حضرت امام موسی علیه السّلام روایت کرده است که در تأویل
ص: 407
؟«1» این آیه فرمود: یعنی اگر امام خود را نیابید و غایب گردد و او را نبینید چه خواهید کرد
و ابن ماهیار از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: یعنی اگر غایب گردد امام شما- به سبب بدیهاي اعمال
؟«2» شما- که براي شما امام تازه خواهد آورد
و بر این مضمون
.«3» احادیث بسیار است
و آب را کنایه از علم گردانیده اند براي آنکه چنانکه آب باعث حیات بدن است، همچنین علمی که از ائمه به شیعیان رسیده
باعث حیات روح ایشان است، و این اولی است به منت گذاشتن زیرا که آب سبب حیات چند روزه دنیا است و علم موجب
حیات ابدي آخرت است، و این بطن آیه است و منافات با ظاهر آیه ندارد، و هر دو مراد است و قرآن مجید را هفت بطن می
باشد.
و اینکه اگر مستقیم باشند بر راه حق و نگردند از آن » یعنی «4» آیه دوم: وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَهِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً
.« بسوي راههاي باطل هرآینه می آشامانیم به ایشان آبهاي بسیار
در کافی و مناقب از حضرت امام محمد تقی علیه السّلام روایت نموده است که: یعنی اگر بر راه ولایت و محبت و اعتقاد
و این نیز .«5» امامت علی بن ابی طالب علیه السّلام و اوصیاي او مستقیم بمانند، می آشامانیم به دلهاي ایشان زلال ایمان را
بطن آیه است به وجهی که مذکور شد.
بسی از شهرها که » یعنی «6» آیه سوم: فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ أَهْلَکْناها وَ هِیَ ظالِمَهٌ فَهِیَ خاوِیَهٌ عَلی عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَهٍ وَ قَصْ رٍ مَشِیدٍ
هلاك گردانیدیم اهل آنها را، پس خالی
ص: 408
گردید آنها از اهلش و دیوارهاي آنها بر سقفهاي آنها فرود آمد، و بسی چاه که معطل گردید به هلاك شدن اهل آنها، و چه
.« بسیار قصرهاي محکم بلند که بی صاحب و خراب ماند
اکثر مفسران گفته اند که: مراد از بئر معطله، چاهی است که در دامن کوهی واقع است در حضرموت یمن؛ و مراد به قصر،
قصري
است که بر قله آن کوه واقع است و بر آن چاه مشرف است، و اینها را قوم حنظله بن صفوان که از بقایاي قوم حضرت صالح
علیه السّلام بودند احداث کرده بودند، و چون حنظله پیغمبر خود را کشتند خدا ایشان را هلاك کرد و آن چاه و قصر معطل و
.«1» بایر ماندند
و ابن بابویه به سندهاي معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: چاه معطل، امام خاموش است- که غصب
حقّ او کرده اند و او از ترس مخالفان اظهار امامت نمی تواند کرد، و هر که خواهد از آن چشمه علم و حکمت منتفع می
تواند شد- و قصر محکم، امام سخن گو است- که بی تقیه و خوف سخن می تواند گفت و دعواي امامت علانیه می تواند
کرد. و غالب آن است که امام صامت را اطلاق می کنند بر امامی که هنوز نوبت امامت به او نرسیده باشد، و امام ناطق بر
.«2» - کسی که امام شده باشد
و ایضا به سند دیگر روایت کرده است که: قصر مشید محکم، حضرت امیر علیه السّلام است؛ و بئر معطله، حضرت فاطمه علیها
.«3» السّلام و امامان از فرزندان او که معطل اند از ملک و پادشاهی و حقّ ایشان را دیگران غصب کرده اند
و در نخب المناقب از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم منقول است که: قصر مشید و بئر معطله، هر دو کنایه است از
.«4» حضرت امیر علیه السّلام
مترجم گوید: بنا بر این قول، تأویلاتی که در این اخبار وارد شده است ممکن است که مراد از هلاك اهل قریه، هلاك معنوي
ایشان بوده باشد یعنی ضلالت و گمراهی ایشان که
حیاه
القلوب، ج 5، ص: 409
منتفع نمی گردند نه به امام صامتی و نه به امام ناطقی؛ و این تأویلات مبتنی است بر آنچه سابقا مذکور شد از تشبیه حیات
و این «1» تحقیق این مراتب شده « بحار » معنوي به حیات صوري و تشبیه انتفاعات روحانیّه به انتفاعات جسمانیّه. و در کتاب
کتاب گنجایش ذکر آنها ندارد.
شهري که خاکش پاکیزه و نیکوست » : یعنی «2» آیه چهارم: وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِي خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِداً
بیرون می آید گیاه آن به اذن و تقدیر و قدرت پروردگار آن- یعنی نیکو می آید به آسانی بدون تعبی و مشقتی- و آن
.« شهري که زمین آن خبیث و شوره زار و سنگستان است بیرون نمی آید گیاه آن مگر اندکی
علی بن ابراهیم روایت کرده است که: بلد طیّب، مثلی است براي ائمه علیهم السّلام که علم ایشان حاصل می شود به الهام حق
و اگر اندك علمی ،«3» تعالی- بدون تعبی-؛ و بلد خبیث، مثلی است براي دشمنان ایشان که علوم ایشان خبیث و باطل است
از ایشان به خلق برسد بهره اي از آن نمی برند.
و شیخ طبرسی از ابن عباس روایت کرده است که: این مثلی است که حق تعالی زده براي مؤمن و کافر، پس خبر داده است
«4» که چنانچه زمین همه یک جنس است، و بعضی طیب است و به باران نرم می شود و گیاهش نیکو می گردد و ریعش
بسیار می گردد و بعضی شوره است که چیزي از آن نمی روید و اگر بروید چیزي است که منفعتی در آن نیست، همچنین
دلها همه از گوشت و خون بهم می رسد و بعضی به موعظه نرم می شود و بعضی
.«5» سنگین است و قبول پند نمی کند، پس هر که دلش نزد یاد خدا نرم شود خدا را بر این نعمت شکر کند
ص: 410
مؤلف گوید که: تأویلی که در حدیث وارد شده است می تواند بود که اشاره به طینتهاي نیک و بد باشد که در احادیث وارد
شده، و طینت نیکو قابل علوم و معارف و افاضات الهی است و جمیع خیرات و نیکیها را منشأ می شود، و از طینت بد بغیر
جهالت و شقاوت ثمره اي حاصل نمی شود و قابل افاضات سبحانی و هدایات ربانی نیست.
بدرستی که خدا شکافنده حبّه » : یعنی «1» آیه پنجم: إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوي یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ
است که از آن گیاه می رویاند، و شکافنده دانه است که از آن درخت می رویاند، بیرون می آورد زنده را از مرده- چون
.«- گیاه از حبّه، و حیوان از نطفه و بیضه- و بیرون آورنده است مرده را از زنده- مانند نطفه و بیضه از حیوان، و حبّه از نباتات
از حضرت صادق علیه السّلام منقول است که: حب، مؤمن است که خدا او را دوست می دارد؛ و نوي، کافر است که از هر
.«2» خیري دور است
و به روایت دیگر: شکافتن حب آن است که علوم بسیار از ائمه اطهار علیهم السّلام ظاهر می گرداند؛ و نوي، کسی است که
.«3» از آن علم دور است
و به روایت دیگر: حب، طینت مؤمن است که [خدا] محبت خود را بر آن انداخته است؛ و نوي، طینت کافر؛ و حی را از میت
.«4» بیرون می آورد یعنی طینت کافر را از طینت مؤمن جدا می نماید
و به روایت دیگر:
.«5» مؤمن را از صلب کافر بیرون می آورد
.«6» و تأویل این بطون را در بحار الانوار ایراد کرده ام
ص: 411
آیه ششم: وَ أَصْحابُ الْیَمِینِ ما أَصْحابُ الْیَمِینِ. فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ. وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ. وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ. وَ ماءٍ مَسْکُوبٍ. وَ فاکِهَهٍ کَثِیرَهٍ.
اصحاب دست راست یا اصحاب یمن و برکت در میان درختان سدرند که » : یعنی «1» لا مَقْطُوعَهٍ وَ لا مَمْنُوعَهٍ. وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَهٍ
خارشان را بریده باشند، و درختان موز که میوه شان از بالا تا پائین بر روي یکدیگر بافته شده باشد، و سایه اي کشیده شده
مانند هواي ما بین طلوع صبح تا طلوع آفتاب، و آبی ریزنده از بالا به زیر، و میوه هاي بسیار که در هیچ وقت منقطع نشوند و
.« کسی منع نکند ایشان را از چیدن آنها، و فرشهاي بلند شده و بر روي هم افتاده
در بصائر الدرجات از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: اینها کنایه است از امام علیه السّلام و علومی که به
.«2» خلق می رسد
مترجم گوید که: این از تأویلات غریبه است، و ممکن است که مراد آن باشد که نه چنان است که بهشت مؤمنان منحصر
باشد در بهشت صوري که در آخرت خدا به ایشان عطا می فرماید بلکه ایشان را در دنیا نیز از برکات ائمه ایشان به بهشتهاي
روحانی از ظل حمایت و رأفت و شفقت ایشان که بر سر شیعیان کشیده است و آب جاري علوم و معارف ایشان است که
نفوس و ارواح ایشان به سبب آنها زنده می شوند به حیات ابدي، و میوه هاي بسیار از انواع حکم و معارف ایشان که هرگز
منقطع نمی گردد از شیعیان
خود منع نمی کنند آنها را، وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَهٍ از آداب و اخلاق حسنه ایشان که به آنها متأدب می گردند و لذت می یابند بلکه
و غیر آن تحقیق آنها را کرده ام. « عین الحیوه » در آخرت نیز با لذت جسمانی آن لذات روحانی ایشان را می باشد، چنانچه در
آیه هفتم: تأویل آیات سوره وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ گفته اند که: خدا سوگند یاد کرده به انجیر و زیتون، زیرا که انجیر میوه اي
پاکیزه است سریع الهضم و دوائی است کثیر النفع؛
ص: 412
و بعضی گفته اند: ؛«1» و زیتون میوه و نان خورش است و روغن لطیف دارد و منافع عظیم
وَ طُورِ سِینِینَ یعنی: کوهی که حضرت موسی علیه السّلام در آن کوه مناجات کرد با حق تعالی، وَ هذَا .«2» اسم دو کوهند
یعنی مکه معظمه، لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَ نِ « و بحقّ این شهري که هر که در آن داخل می شود ایمن است » الْبَلَدِ الْأَمِینِ
پس » ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ ،« بتحقیق که آفریدیم آدمی را در نیکوترین اندامی به حسب صورت و معنی » تَقْوِیمٍ
مگر آنها که ایمان آورده اند و اعمال » إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ،« بازگردانیدیم او را بسوي پست ترین درکات جهنم
فَما یُکَ ذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ ،« پس مر ایشان را است مزدي که هرگز منقطع نمی گردد » فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ ،« شایسته کرده اند
آیا » «3» أَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمِینَ ،« پس چه چیز تکذیب می کند تو را به جزا دادن بعد از این دلایل واضحه در امر دین »
.«؟ نیست خدا حکم کننده ترین یا حکیم ترین حکم کنندگان
و در تأویل این سوره احادیث غریبه وارد شده است چنانچه علی بن ابراهیم روایت نموده که: تین، حضرت رسول صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم است؛ و زیتون، حضرت امیر علیه السّلام؛ و طور سینین، حسن و حسین علیهما السّلام هستند؛ و بلد امین،
ائمه؛ و مراد به انسان در این سوره، ابو بکر است که به اسفل درکات جهنم می رود؛ و الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ
مصداقش حضرت امیر علیه السّلام است؛ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ یعنی: خدا منت نمی گذارد بر ایشان در ثوابها که به ایشان عطا
می کند؛ پس خدا به پیغمبرش خطاب کرد که: پس چه چیز تو را تکذیب می کند به دین، یعنی به جناب امیر علیه السّلام و
.«4» امامت او
و ابن ماهیار به سند بسیار روایت کرده است که: تین و زیتون، حسنین علیهما السّلام؛ و طور سینین، علی علیه السّلام؛ و بلد
امین، سیّد المرسلین صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است زیرا که هر که اطاعت او کند، از
ص: 413
عذاب خدا ایمن است؛ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مراد، ابو بکر است که خدا پیمان گرفت از او از براي خود به پروردگاري و از براي
محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به پیغمبري و از براي اوصیاي او به امامت، و به حسب ظاهر به همه اقرار کرد، پس چون
غصب حقّ آل محمد علیهم السّلام کرد و به ایشان کرد آنچه کرد خدا او را برگردانید به درك اسفل جهنم؛ الَّذِینَ آمَنُوا وَ
عَمِلُوا الصَّالِحاتِ، امیر المؤمنین علیه السّلام است و شیعیان او؛ فَما یُکَذِّبُکَ حضرت فرمود که: آیه چنین است: أ فمن یکذبک
.«1» بعد بالدین، و مراد به دین، ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام است
و در خصال روایت
.«2» کرده است که: تین، مدینه است؛ و زیتون، بیت المقدس؛ و طور سینین، کوفه است؛ و بلد امین، مکه
مترجم گوید که: بنا بر تأویلی که در این اخبار وارد شده است می تواند بود که استعاره کرده باشند تین به امام حسن علیه
السّلام، زیرا که آن لذیذترین میوه ها است و پاکیزه ترین آنهاست؛ و روایتی وارد شده است که: از میوه هاي بهشت است و
چنانچه آن حضرت از میوه هاي بهشت متولد شده است و علوم و حکمتها که از آن حضرت به ،«3» منافع و فواید بسیار دارد
خلق می رسد باعث تغذیه و تقویت ارواح شیعیان می گردد؛ و اسم زیتون براي امام حسین علیه السّلام استعاره کرده اند به
سبب جهات فضیلتی که در آن میوه مذکور شد و از آن روغن لطیفی بهم می رسد که ظلمتها از آن برطرف می شود و فواید
عظیمه در دفع دردهاي جسمانی بر آن مترتب می گردد چنانچه آن حضرت میوه دل مقرّبان است و علوم آن حضرت قوّت
دلهاي مؤمنان است و از او انوار امامت در اولاد مطهرش ساري است، و به نور او و اولاد بزرگوار او جمیع مقرّبان هدایت یافته
اند، و در تأویل آیه نور گذشت که خدا نور ایشان را به شجره زیتونه مثل زده است؛ و اسم طور را براي حضرت امیر علیه
السّلام استعاره کرده است به چندین جهت:
ص: 414
اول آنکه: خدا فضیلت او و اهل بیت او و شیعیان او را براي حضرت موسی علیه السّلام در آن کوه وحی نموده چنانچه در
.«1» اخبار بسیار وارد شده است
دوم آنکه: آن حضرت شبیه است در علوّ شأن و ثبات در
کنت » : امر دین و حلم رزین به کوه ثابت، چنانچه خضر علیه السّلام در روز وفات آن حضرت خطاب کرد آن جناب را که
یعنی: بودي مانند کوه در ثبات در امر دین که بادهاي تند او را به حرکت نیاورد، و همچنین «2» « کالجبل لا تحرّکه العواصف
تو در فتنه هاي عظیم از جا بدر نیامدي و در یقین ثابت قدم بودي.
سوم آنکه: چنانچه کوهها میخهاي زمین اند که باعث عدم تزلزل و ثبات و استقرار آن می گردند، همچنین آن حضرت و ائمه
از ذرّیّه آن حضرت تا در زمینند به برکت ایشان زمین مستقر است، چنانچه در احادیث بسیار وارد شده است که: اگر یک
.«3» ساعت امام در زمین نباشد هرآینه سرنگون شود
و خاصه و عامه نقل کرده اند که: حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که: علی علیه السّلام عالم و میخ زمین است
.«4» که به او ساکن می گردد
چهارم آنکه: آن حضرت مهبط انوار الهی است چنانچه طور چنین بود.
پنجم آنکه: دو سبط بزرگوار که تین و زیتون عبارت از ایشان است از آن حضرت بهم رسیده اند، چنانکه بهترین اصناف آن
دو میوه از آن کوه بهم می رسد.
و بلد امین را کنایه از حضرت رسالت پناه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گردانیده به چندین وجه:
اول آنکه: آن حضرت صاحب مکه است، و شرف آن بلده طیبه به آن حضرت است.
ص: 415
دوم آنکه: آن جناب نسبت به سایر انبیاء و مقرّبان مانند مکه است نسبت به سایر بلاد.
سوم آنکه: هر که به آن حضرت و اهل بیت او ایمان آورد و در بیت الحرام ولایت
ایشان داخل شود، ایمن گردد از ضلالت دنیا و عذاب آخرت، چنانکه هر که داخل مکه شود ایمن است از مخاوف دنیا، و
اگر با ایمان داخل شود از مخاوف هر دو جهان ایمن باشد.
.«1» و حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که: منم مدینه علم و علی درگاه آن است
و تأویل سایر احادیث سابقه به آنچه گفتیم معلوم می تواند شد.
و امّا تأویل انسان به نسناس ابو بکر، ممکن است که سبب نزول او باشد اگر چه آیه عام است، یا آنکه در این مقام چون اکمل
افراد در شقاوت و بازگشتن به اسفل سافلین جهنم او بود و باعث شقاوت سایر اشقیاي این امّت او گردیده، تخصیص به او
فرمودند چنانچه الَّذِینَ آمَنُوا را تخصیص به حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام به این جهات فرمودند که مورد نزول آیه و
اکمل افراد آن و سبب اتّصاف دیگران به صفت ایمان، او بود، یا آنکه ممکن است که هر دو موضع خصوص هر یک مراد
از براي تعظیم باشد یا به اعتبار دخول سایر ائمه علیهم السّلام در آن باشد، و اللّه « الذین » باشد و استثناء منقطع باشد، و جمعیت
یعلم.
فصل بیست و ششم در بیان تأویل نحل است به ائمه علیهم السّلام
بعضی گفته اند یعنی الهام کرد او ؛« وحی فرستاد پروردگار تو بسوي زنبور عسل » : خدا فرموده وَ أَوْحی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ یعنی
را؛ و بعضی گفته اند یعنی در طبیعت آن این را قرار داد و بر این طبع آن را خلق کرد، أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ
که درخت انگور « آنکه بگیر از کوهها خانه ها- از براي عسل- و از درختان و آنچه داربست می کنند » وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ
که خود بنا می کنند که جمیع مهندسان «1» باشد و یا خانه ها و کندوها که مردم براي ایشان می سازند یا خانه هاي مسدّس
پس » فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا ،« پس بخور از انواع میوه ها از هر میوه که خواهی » در کار آنها حیرانند، ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ
و سلوك آنها را براي تو آسان گردانیده است یا « داخل شو و حرکت کن در راهها که پروردگار تو براي تو قرار داده است
بیرون می آید از شکم آن » آنکه در حالتی که تو مطیع و منقاد پروردگار خود باشی، یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ
بعضی سفید است و بعضی زرد و بعضی مایل است به سرخی « زنبورها آشامیدنی- یعنی عسل- که مختلف است رنگهاي آن
و کم دوائی است که عسل جزو آن نبوده « در آن عسل شفاي بسیار است از براي مردم از دردها » یا به سبزي، فِیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ
،«2» باشد
ص: 417
بدرستی که در آنچه مذکور شده، آیت و دلالت عظیمی هست بر وجود علم و قدرت و » «1» إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ
.« حکمت الهی براي گروهی که تفکر می کنند در آنها
و امّا تأویل این آیات:
علی بن ابراهیم از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: مائیم نحل که خدا وحی کرده است بسوي آن؛ و جبال،
عربند، و خدا ما را امر کرده است که شیعه از عرب بگیریم؛ وَ مِنَ الشَّجَرِ یعنی از عجم؛ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ یعنی از موالی که
آزادکرده هایند یا آنها که داخل قبایل عرب شده اند از عجمان و از ایشان نیستند؛ و شراب و آشامیدنی به رنگهاي مختلف،
انواع علوم است که
.«2» از ما به شما می رسد
و ایضا دیلمی از آن حضرت روایت کرده است در تفسیر این آیه که: نحل و زنبور کی آن رتبه دارد که خدا بسوي آن وحی
کند؟ این آیه در شأن ما نازل شده است و ما را تشبیه به نحل کرده است؛ و مائیم که اقامت کرده ایم در زمین خدا به امر خدا؛
.«3» و کوهها، شیعیان مایند؛ و شجر، زنان مؤمنه اند
و عیاشی از آن حضرت روایت کرده است که: نحل، کنایه است از ائمه علیهم السّلام؛ و جبال، عربند؛ و شجر، آزادکرده
هایند؛ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ فرزندان و غلامانند که آزاد نشده اند و ولایت خدا و رسول و ائمه را اختیار کرده اند؛ و آشامیدنی به
رنگهاي مختلف، فنون علوم است که ائمه به شیعیان خود تعلیم می نمایند؛ فِیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ یعنی در علم شفا هست از براي
ناس، و شیعیان ما ناس اند و غیر شیعیان را خدا بهتر می داند که چه چیزند، و اگر معنی این آیه آن باشد که مردم گمان می
کنند که مراد آن عسل است که مردم می خورند بایست که هر بیماري که عسل بخورد شفا یابد زیرا که فرموده خدا خلاف
نمی شود و خلف در وعده خدا نمی باشد، بلکه شفا در علم قرآن است زیرا که خدا
ص: 418
می فرستیم از قرآن آنچه او شفا و رحمت است از براي » : یعنی «1» می فرماید وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ
حضرت فرمود که: پس قرآن شفا و رحمت است براي اهلش، و اهل آن ائمه هدایت کننده اند که خدا در حقّ ایشان ،« مؤمنان
فرموده است ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا
و گذشت که مراد، ائمه علیهم السّلام ؛«3» « پس میراث دادیم قرآن را به آنان که برگزیدیم ایشان را از بندگان ما » : یعنی «2»
اند.
و ایضا عیاشی به سند دیگر روایت کرده است از آن حضرت که: نحل، رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است؛ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ
الْجِبالِ بُیُوتاً یعنی زن بخواه از قریش؛ وَ مِنَ الشَّجَرِ یعنی از سایر عرب؛ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ یعنی عجمان و موالی؛ و مراد به شراب
.«4» مختلف الالوان، انواع علوم است
و در تفسیر فرات از امام موسی علیه السّلام روایت کرده است که: نحل، کنایه از ائمه علیهم السّلام است؛ و جبال، قریشند؛ و
شجر، سایر عربند؛ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ عجمان و موالی اند؛ و سُبُلَ رَبِّکِ مراد آن دین حقّی است که ما بر آن هستیم؛ و عسل به
الوان مختلفه، کنایه از علمهاي امیر علیه السّلام است که به مردم رسیده که موجب شفاي امراض جهالت و ضلالت است،
.«6» « شفا است براي مرضها که در سینه ها است » : یعنی «5» چنانچه در باب قرآن فرموده است وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ
مترجم گوید که: مکرر مذکور شد که آنچه در قرآن مجید وارد شده است در منافع جسمانیّه و اغذیه بدنیّه و حیات ظاهره و
لذات صوریّه در بطون آیات اشاره است به اغذیه روحانیّه و لذات معنویّه و حیات ابدیّه اخرویّه، مانند تأویل آب به علم، و نور
به حکمت،
ص: 419
پس مستبعد نیست تمثیل نحل از براي حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه علیهم السّلام، زیرا که چنانچه نحل
لطایف اغذیه را جمع می کند و الذّ اشیاء
از آن بهم می رسد و موجب شفاي دردهاي بدنی می گردد و در جاهاي مختلف بناي خانه ها می کند و اطوار پادشاه ایشان
در حسن تدبیر سرمشق سلوك جمیع بنی آدم است، و همچنین پیشوایان دین اشرف حقایق و معارف را براي شیعیان به وحی و
الهام الهی اخذ می کنند و بر ایشان به قدر قابلیت افاضه می نمایند و لذات روحانیّه غیر متناهیه به کام جان ایشان می رسانند و
شیعیان دردهاي روحانی و امراض نفسانی خود را که جهالت و ضلالت است به آن دوا می کنند.
و ایضا اکثر ائمه به اعتبار مظلومیت و مغلوبیت ایشان از مخالفان و اخفاي علوم حقّه خود را از ایشان کردن و شیعیان از هر قبیله
و طایفه از آن بهره مند گردانیدن، شبیهند به نحل که از سایر حیوانات از آنچه در جوف آنها است خبردار شوند از آنها
گریزان می باشند و خانه هاي خود را در جاهائی که از ضرر ایشان محفوظ باشند بنا می کنند.
چنانچه از حضرت صادق علیه السّلام منقول است که: بترسید بر دین خود و پنهان دارید آن را به تقیه، بدرستی که ایمان
نیست کسی را که تقیه نمی کند، شما در میان مردم مانند زنبور عسلید در میان مرغان، اگر مرغان بدانند که چه چیز در شکم
آن زنبورها هست یکی را زنده نخواهند گذاشت و همه را خواهند خورد، و همچنین اگر سنّیان بدانند که چه چیز در سینه
شما است و شما دوست می دارید ما اهل بیت را، هرآینه به زبانهاي خود شما را بخورند و اذیت برسانند به شما در آشکار و
پنهان، خدا رحمت کند کسی را که ولایت ما را ضبط کند و
.«1» پنهان دارد
و تشبیه عرب به کوهها از جهت ثبات و رسوخ ایشان است در دین، یا آنکه ایشان قبائل مجتمعه اند؛ و تشبیه عجم به درختان
از جهت آن است که ایشان متفرقند، یا آنکه منافع بسیار بر ایشان مترتب می شود، یا آنکه زود منقاد می گردند و قابلیت
کمالات در آنها بیشتر است؛ و مشابهت به موالی و آزادکرده ها یا ملحق به قبیله ها و به کندوها و امثال
ص: 420
آنها از جهت آن است که آنها خود را به قبیله ها ملحق گردانیده اند گویا مصنوع و ساخته شده اند. و این قسم تمثیلات و
استعارات در آیات کریمه بسیار است و منافات با معانی ظاهره ندارد چنانچه احادیث بسیار به معانی ظاهره دلالت می کند.
فصل بیست و هفتم در بیان تأویل سبع مثانی است به ائمه علیهم السّلام
عطا کردیم به تو هفت آیه یا هفت سوره که » : یعنی «1» حق تعالی می فرماید وَ لَقَدْ آتَیْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ
مشهور میان مفسران آن است که: سبع مثانی سوره فاتحه است. و مثانی گفته اند براي آنکه ،« آنها مثانی اند و قرآن عظیم را
در هر نماز اقلا دو بار خوانده می شود، یا میان بنده است و خدا، یا الفاظش مکرر است، یا نصفش ثنا است و نصفش دعا، یا
دو بار نازل شده. و بعضی گفته اند: سبع، فاتحه الکتاب؛ و مثانی، قرآن است که قصص و اخبار در آن مکرر شده است. و
بعضی گفته اند: سبع مثانی، هفت سوره اول قرآن است زیرا که اخبار غیر در آنها مکرر وارد شده است. و بعضی گفته اند:
.«2» مجموع قرآن سبع مثانی است زیرا که قرآن را به هفت قسمت کرده اند
و علی بن ابراهیم و فرات و صدوق و عیاشی روایت
کرده اند از حضرت باقر علیه السّلام که:
مائیم آن مثانی که خدا ما را به پیغمبر ما عطا کرده است، و مائیم وجه خدا که در زمین در میان شما به احوال مختلفه می
.«3» گردیم، هر که ما را بشناسد، بشناسد، و هر که نشناسد مرگ در پیش روي اوست، بعد از مرگ ما را خواهند شناخت
و به روایت دیگر: هر که ما را بشناسد یقین در پیش روي اوست، در دنیا ما را به دلیل
ص: 422
می شناسد و در آخرت به عین الیقین خواهد دید؛ و هر که ما را نشناسد، جهنم در پیش روي اوست و داخل جهنم خواهد شد
.«1»
.«2» و در بصائر مضمون سابق را از حضرت امام موسی علیه السّلام روایت نموده است
و عیاشی روایت کرده است که: از حضرت صادق علیه السّلام سؤال کردند از تفسیر این آیه، حضرت فرمود که: ظاهرش
.«3» سوره حمد است و باطنش ائمه علیهم السّلام اند که هر پسري بعد از پدر امام است
و از حضرت امام موسی علیه السّلام روایت کرده است که: سبع مثانی، ائمه اند؛ و قرآن عظیم، حضرت رسول صلّی اللّه علیه و
.«5» و به روایت دیگر: قرآن عظیم، علی علیه السّلام است .«4» آله و سلّم است
و از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده اند که: سبع مثانی، ائمه اند؛ و قرآن عظیم، حضرت صاحب الامر علیه السّلام است
.«6»
مؤلف گوید که: فهم این احادیث که از بطون غریبه آیه است در غایت اشکال است، زیرا که عدد هفت با عدد ائمه موافق
نیست؛ و چند وجه تأویل می توان کرد:
اول آنکه: عدد هفت به اعتبار آن باشد که اسماء مقدسه
ایشان هفت است، محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و جعفر و موسی.
دوم آنکه: عدد هفت به اعتبار آن شود که انتشار اکثر علوم از هفت نفر ایشان شد که تا حضرت امام رضا علیه السّلام بوده
باشد، و از حضرت امام زین العابدین علیه السّلام به اعتبار شدت تقیه بغیر دعا از سایر علوم کمتر به مردم رسید، و بعد از
حضرت رضا علیه السّلام ائمه در خوف و حبس و تقیه بودند، و از ایشان نیز علوم کمتر به مردم از دیگران رسید، لهذا
محسوب
ص: 423
نداشته اند ایشان را، و بنابراین دو وجه مثانی یا به اعتبار آن است که آنها را حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با قرآن
پس آنکه فرمودند که: مائیم مثانی یعنی مائیم ،«1» « انّی تارك فیکم الثّقلین کتاب اللّه و عترتی اهل بیتی » : ضم کرد و فرمود
یا آنکه خدا ایشان را با ،«2» که پیغمبر ما را با قرآن مقرون ساخت و ثانی آن گردانیده، چنانچه ابن بابویه رحمه اللّه گفته
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مقرون گردانیده، یا آنکه به اعتبار آن باشد که ایشان به خدا ثنا می گویند یا خدا به
ایشان ثنا گفته، یا به اعتبار آنکه آنها صاحب دو جهتند: یکی جهت تقدس و روحانیت که به آن جهت با جناب اقدس الهی و
روحانیین ملائکه مربوطند و به آن سبب اخذ علوم به وحی و الهام می نمایند و دیگري جهت بشریت که در صورت و
جسمیت و بعضی از صفات شبیهند به سایر بشر و به این جهت افاضه
علوم به آنها می نمایند چنانچه سابقا تحقیق کردیم.
سوم آنکه: عدد هفت با مثانی که ضم شده، چهارده می شود، زیرا که مثانی معنی دو تا است و هفت را که مضاعف می کنیم
چهارده می شود، پس در باب حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ارتکاب تکلفی باید کرد که به یک جهت معطی و
به یک جهت معطی له بوده باشد، زیرا که با ملاحظه پیغمبري و کمالات غیر متناهیه این نعمتی است که عطا کرده است به او
و قطع نظر از این جهات شخصی است که به او عطا شده؛ یا آنکه با قرآن چهارده می شود و این تکلفش بیشتر است.
چهارم آنکه: در این تأویلات نیز مراد به سبع مثانی، سوره حمد باشد، و مراد آن باشد که حق تعالی سوره فاتحه را در این آیه
کریمه معادل قرآن گردانیده و بسبب آنکه در این سوره کریمه ذکر و مدح ما و طریقه ما و مذمت دشمنان ما و طریقه ایشان
مغضوب » شده زیرا که موافق احادیث بسیار صِ راطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ راه متابعت آنها است و ایشانند صراط مستقیم خدا و
گمراهانند که « ضالّین » غاصبان حقّ ایشانند، و « علیهم
ص: 424
متابعت آنها کرده اند و آنها را خلیفه دانسته اند. پس مراد این است که این سوره در شأن ایشان نازل شده و به این سبب از
سایر قرآن مجید امتیاز یافته است.
.«1» و اکثر این وجوه بخاطر این حقیر رسیده و وجه اخیر را از همه ظاهرتر می دانم
فصل بیست و هشتم در بیان آنکه علما در قرآن، ائمه علیهم السّلام اند و اولو الالباب، شیعیان ایشانند
بگو- یا محمد:- آیا » «1» حق تعالی می فرماید قُلْ هَلْ یَسْتَوِي الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ
مساویند
آنان که می دانند و صاحب علمند و آنان که نمی دانند و جاهلند؟ و متذکر نمی شوند این معنی را و نمی فهمند مگر صاحبان
و این آیه کریمه صریح است در آنکه علم منشأ امتیاز است و هر که عالم تر است اولی و احقّ .« عقول خالص از اغراض باطله
است به امامت از دیگران، و در این شکی نیست که هر یک از ائمه ما علیهم السّلام در عصر خود اعلم بوده اند از دیگران
خصوصا از آنها که در زمان ایشان مدّعی امامت و خلافت بوده اند، و هرگز ایشان در علم رجوع به دیگري نمی کرده اند و
و خلافی نیست میان جمیع فرق که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام اعلم بود از .«2» دیگران به ایشان رجوع می کرده اند
.«3» جمیع صحابه
ص: 426
و کلینی و صفار و ابن ماهیار و ابن شهر آشوب و دیگران به سندهاي معتبر بسیار از حضرت باقر و صادق علیهما السّلام روایت
که تمییز می کنند میان ما و «1» کرده اند که: الَّذِینَ یَعْلَمُونَ مائیم؛ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ دشمنان مایند؛ و شیعیان ما اولو الالبابند
دشمنان ما و می دانند که ما سزاوارتریم به خلافت از دشمنان ما.
و صفار روایت نموده است که: از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدند از تفسیر این آیه، فرمود: مائیم که می دانیم، و دشمنان
.«2» ما نادانند، و اولو الالباب شیعیان مایند
و کلینی به سند موثق روایت کرده است از عمار ساباطی که گفت: پرسیدم از حضرت صادق علیه السّلام در تفسیر قول حق
تعالی وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِیباً إِلَیْهِ یعنی:
هرگاه آدمی را عارض شود حال بدي، می خواند پروردگار خود را در حالتی »
حضرت فرمود که: این آیه در شأن ابو بکر نازل شده که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و ،« که بازگشت کننده است بسوي او
آله و سلّم را جادوگر می دانست، چون بیماري او را روي می داد ظاهرا دعا می کرد و اظهار بازگشت می نمود از آنچه در
پس چون خدا به او عطا می کرد نعمتی از » حقّ حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می گفت، ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَهً مِنْهُ
فراموش می کرد خدائی را که بسوي » فرمود: یعنی عافیت می یافت از آن بیماري، نَسِیَ ما کانَ یَدْعُوا إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ « جانب خود
حضرت فرمود که: فراموش می کرد توبه را که بسوي خدا می کرد از آنچه در حقّ حضرت رسول ،« او دعا می کرد پیشتر
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می گفت که او ساحر است، و از این جهت است که خدا فرمود قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِكَ قَلِیلًا إِنَّکَ مِنْ
فرمود که: مراد به « بگو- یا محمد:- بهره مند شو به کفر خود اندك زمانی بدرستی که تو از اصحاب جهنمی » أَصْحابِ النَّارِ
کفر او، آن خلافتی بود که به ناحق دعوي کرد بر مردم و حقّ علی را غصب کرد و نه از جانب خدا خلیفه بود و نه از جانب
رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، پس کافر شد. پس حضرت فرمود که: بعد از این خدا سخن را گردانید بسوي علی و خبر
داد مردم را به حال او
ص: 427
آیا مساوي است » : و فضیلت او نزد خدا، پس گفت أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَهَ وَ یَرْجُوا رَحْمَهَ رَبِّهِ یعنی
آن کافر با کسی که
عبادت کننده و دعا خواننده است در ساعتهاي شب، گاه در سجود و گاه ایستاده در حالتی که حذر می کند و می ترسد از
قُلْ هَلْ یَسْتَوِي الَّذِینَ یَعْلَمُونَ فرمود: آیا مساویند آنها که می دانند ،« عذاب آخرت و امیدوار است به رحمت پروردگار خود
و آنها که نمی دانند که محمد صلّی اللّه علیه و آله «1» که محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رسول خداست وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ
و سلّم رسول خداست و می گویند:
.«2» او جادوگر و دروغگوست؟ این است تأویل آن اي عمار
یعنی: «3» و خدا می فرماید وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ
.« این مثلها را می زنیم از براي مردم، و تعقل نمی کنند و نمی فهمند آنها را مگر عالمون یعنی دانایان »
که معانی قرآن را می دانیم ،«4» ابن ماهیار از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: مراد از عالمون در این آیه مائیم
و امثال قرآن را می فهمیم.
.« نداده است خدا به شما از علم مگر اندکی را » : یعنی ،«5» و ایضا حق تعالی می فرماید وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا
که رسول «6» « نداده است به شما از علم مگر اندکی از شما را » عیاشی از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: یعنی
خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه هدي علیهم السّلام اند، یعنی دیگران از علم بهره ندارند مگر اندکی که از ایشان اخذ
کرده باشند.
«7» و باز خداوند عالم می فرماید بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ
ص: 428
.« بلکه قرآن آیات واضحه اي چند است در سینه آنها که علم به ایشان داده شده » : یعنی
کلینی و ابن ماهیار و
غیر آنها به سندهاي بسیار از حضرت باقر و صادق و کاظم علیهم السّلام روایت کرده اند که: مراد به الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مائیم، و
لفظ و معنی قرآن در سینه ماست و لهذا خدا نفرموده که آیات بینات در میان دو جلد مصحف است بلکه فرمود که: در سینه
.«1» ماست
یعنی: «2» و ایضا حق تعالی می فرماید إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ
.« نمی ترسند از خدا از جمله بندگان مگر علما »
ابن ماهیار روایت کرده است که: این آیه در شأن حضرت امیر علیه السّلام نازل شده است که عالم بود، و پروردگار خود را
شناخته بود و از خدا می ترسید و پیوسته به یاد خدا بود و عمل می کرد به فرایض او و جهاد می کرد در راه او و جمیع اوامر
.«3» خدا را اطاعت می نمود و نمی کرد چیزي را مگر اینکه موجب خشنودي خدا و رسول باشد
فصل بیست و نهم در بیان آنکه ایشانند متوسّمون و به روي هر کس نظر کنند می دانند ایمان و نفاق او را
این آیات بعد از قصه قوم لوط است، و مفسران گفته اند «1» و ایشانند آنان که خدا می فرماید إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ
که: یعنی در آنچه ذکر کردیم از هلاك کردن قوم لوط آیه و علاماتی چند هست براي کسانی که تفکر نمایند در آن قصه و
عبرت گیرند؛ و بعضی گفته اند: متوسّمین، آنهایند که به سمت و علامت چیزها را یابند و به فراست و زیرکی چیزها را دانند
و از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده اند که: .«2»
بپرهیزید از فراست مؤمن که او نظر می کند به نور خدا. و فرمود که: خدا را بنده اي چند هست که مردم را به توسّم و فراست
می شناسند، پس حضرت این آیه را خواند
گفته اند: یعنی شهر قوم لوط که در میان مدینه و شام واقع است بر سر راه شماست که در سفر شام بر «3» وَ إِنَّها لَبِسَبِیلٍ مُقِیمٍ
.«4» آن می گذرید
و در احادیث بسیار از کلینی و بصائر و مناقب و تفسیر عیاشی و تفسیر علی بن ابراهیم و سایر کتب از ائمه علیهم السّلام منقول
است که: مائیم متوسّمون، و راه بهشت در ما مقیم و ثابت
ص: 430
.«1» است
.«2» و به روایت دیگر: راه مقیم او، امامت و خلافت است که در ایشان مقیم و ثابت است تا روز قیامت
و در عیون اخبار الرضا علیه السّلام منقول است که از آن حضرت پرسیدند که: چه جهت دارد که شما خبر می دهید به آنچه
در دلهاي مردم پنهان است؟ فرمود که: مگر نشنیده اي که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: بپرهیزید از
فراست مؤمن که او به نور خدا نظر می کند؟
راوي گفت: بلی. خضرت فرمود که: هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه او را فراستی هست که به نور خدا نظر می کند به قدر ایمان
و دانائی او، و خدا جمع کرده در ائمه از ما اهل بیت آنچه را پراکنده کرده است در جمیع مؤمنان، و حق تعالی در قرآن
فرموده است إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ پس اول متوسمین رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بود، پس بعد از او امیر
.«3» المؤمنین علیه السّلام، پس حسنین و امامان از فرزندان حسین علیهم السّلام تا روز قیامت
و در بصائر و اختصاص از عبد الرحمن بن کثیر روایت کرده است که گفت: با حضرت صادق علیه
السّلام به حج رفتیم و در اثناي راه حضرت بر کوهی بالا رفت و بسوي مردم نظر کرد و فرمود که: چه بسیار است صداهاي
مردم به تلبیه و چه بسیار کم است در میان ایشان کسی که حجش مقبول باشد.
داود رقی گفت: یا بن رسول اللّه! آیا خدا دعاي این گروهی که می بینیم همه را مستجاب می گرداند؟
حضرت فرمود: اي ابو سلیمان! خدا نمی آمرزد گناه کسی را که شرك آورد به او، و انکار کننده امامت و ولایت علی علیه
السّلام مانند بت پرست است.
گفتم: فداي تو شوم، آیا شما می شناسید دوست و دشمن خود را؟
ص: 431
حضرت فرمود: واي بر تو، هر بنده اي که متولد می شود البته در میان دو دیده او نوشته است که مؤمن است یا کافر، و هر که
با ولایت ما می آید به نزد ما، می بینیم که در پیشانی او نوشته است که مؤمن است، و اگر با عداوت ما می آید به نزد ما، می
بینیم که نوشته است که کافر است، و مائیم متوسمین که خدا فرموده إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ و ما به این می شناسیم
.«1» دوست و دشمن خود را
و ایضا در بصائر و غیر آن به سند معتبر روایت کرده است که: مردي به خدمت حضرت صادق علیه السّلام آمد و از مسأله اي
سؤال کرد، حضرت جواب فرمود، دیگري آمد و از همان مسأله سؤال کرد، حضرت جواب دیگر فرمود، باز دیگري آمد و از
آن همان مسأله پرسید، حضرت بغیر از جواب آن دو نفر فرمود، پس فرمود که: خدا به ما گذاشته است امور مردم را که آنچه
مناسب فهم ایشان شود و
هذا » قابلیت هر یک را باشد جواب می گوئیم چنانچه اختیار امور دنیا را به حضرت سلیمان علیه السّلام گذاشت و فرمود
این آیه در قرائت علی علیه السّلام چنین است. «2» « عطاؤنا فامنن او اعط بغیر حساب
راوي پرسید که: امام می داند مذهب هر کس و قابلیت هر شخص را که مناسب حال او جواب بگوید؟
حضرت از روي تعجب فرمود: سبحان اللّه! مگر نخوانده اي کلام الهی را که در قرآن می فرماید إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ
لِلْمُتَوَسِّمِینَ و متوسّمون، ائمه اند، وَ إِنَّها لَبِسَبِیلٍ مُقِیمٍ و این آیات در راه مقیم دائمی است که هرگز از آن بدر نمی رود یعنی با
امام است، و امامت هرگز از اهل بیت علیهم السّلام بیرون نمی رود. پس فرمود: آري بدرستی که امام نظر می کند به مردي،
او را می شناسد و رنگش و نوعش را می داند و اگر سخن او را از پس دیواري بشنود، او را می شناسد و می داند کیست و
چیست و صفات او را می داند، زیرا که خدا می فرماید وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ إِنَّ
فِی ذلِکَ
ص: 432
از جمله آیات قدرت و عظمت خداست آفریدن آسمانها و زمین و اختلاف زبانهاي شما و رنگهاي » یعنی «1» لَآیاتٍ لِلْعالِمِینَ
حضرت فرمود: امامان عالمانند که خدا در اینجا فرموده ،« شما، بدرستی که در اینها آیات و علامتی چند هست براي عالمان
است، و نمی شنود امام چیزي از زبانها و سخنها را مگر آنکه می داند که آن گوینده ناجی یا هالک خواهد بود، پس به این
.«2» سبب هر کسی را موافق حال او و مذهب و قابلیت او جواب می فرماید
و ایضا
در بصائر از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: ما را دیده اي است که شباهت به دیده هاي مردم
.«3» ندارد، و در دیده هاي ما نوري هست که شیطان را در آن شرکتی نیست
و عیاشی از حضرت امام صادق علیه السّلام روایت کرده است که در تأویل این آیه فرمود:
بدرستی که در امام آیاتی چند هست براي متوسّمین؛ و امام، سبیل مقیم و راه راست و درست و ثابت است، نظر می کند به
.«4» نوري که خدا در دیده او قرار داده و سخن می گوید از جانب خدا و از او پنهان نمی باشد آنچه را اراده نماید
و در بصائر و اختصاص و غیر آنها از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده اند که: روزي حضرت امیر علیه السّلام در مسجد
کوفه نشسته بود، ناگاه زنی آمد و با شوهرش نزاعی داشت، حضرت براي شوهرش حکم کرد. آن ملعونه گفت: و اللّه که
چنان نبود که تو حکم کردي و بخدا سوگند که قسمت بالسویّه نمی کنی و عدالت در میان رعیت نمی کنی و حکم تو نزد
خدا پسندیده نیست.
حضرت امیر علیه السّلام در غضب شد و ساعتی در او نظر کرد و فرمود که: اي جرأت کننده! اي دشنام دهنده! اي تشنیع
کننده! اي آن که مانند زنان دیگر حایض نمی شوي! آن ملعونه
ص: 433
چون این سخن را شنید پشت کرد و گریخت و می گفت: واي بر من واي بر من اي پسر ابو طالب! پرده پوشیده مرا دریدي و
مرا رسوا کردي.
پس عمرو بن حریث که یکی از سرکرده هاي خوارج بود از پی بی آن زن رفت و به او گفت: در اول با
پسر ابو طالب سخنی گفتی که مرا شاد کردي، پس او با تو سخنی گفت که گریختی و وا ویلاه گفتی؟!
آن زن گفت که: و اللّه مرا نسبت داد به امري که در من بود و دیگري نمی دانست، من همیشه حیض را از راه پس می بینم.
عمرو ملعون برگشت به خدمت حضرت و گفت: اي پسر ابو طالب! این کهانت چه بود که به این زن گفتی؟
حضرت فرمود که: اي پسر حریث! این کهانت نبود که جن مرا خبر داده باشد، بدرستی که خالق عالم ارواح را پیش از بدنها
آفرید به دو هزار سال، پس چون ارواح را در بدنها جا داد در میان دیده هاي ایشان نوشت که مؤمن است یا کافر، و آنچه به
آن مبتلا خواهند شد و اعمال نیک و بد ایشان را در نامه اي به قدر گوش موش نوشت، پس در این باب این آیه را در قرآن
فرستاد بر پیغمبرش إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم متوسّم بود، پس من بعد از آن
.«1» متوسّمم، و امامان از فرزندان من متوسّمند؛ پس چون نظر کردم به سیماي او همه احوال او بر من ظاهر شد
و بنابر اکثر ،«2» ذکر کرده ام « بحار » مؤلف گوید که: احادیث در این باب بسیار است و کیفیت تطبیق این تأویلات را در
در این آیه اشاره است به قرآن، و مراد به سبیل در بعضی از تأویلات امام است، و در بعضی « ذلک » تأویلات می تواند بود که
امامت، و در بعضی راه حق و در بعضی راه بهشت.
فصل سی ام در تأویل آیات آخر فرقان در شأن ائمه علیهم السّلام
خدا می فرماید وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی
و بندگان خالص خداوند بخشنده آنانند که راه می روند بر روي زمین به آهستگی و همواري و سکینه » : یعنی «1» الْأَرْضِ هَوْناً
.« و وقار نه از روي تکبر و تجبر
علی بن ابراهیم و کلینی و ابن ماهیار و دیگران از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده اند که:
این آیه و آیات بعد از این تا آخر سوره در شأن امامان و اوصیاء نازل شده که در روي زمین به آهستگی راه می روند از ترس
و هرگاه خطاب کنند ایشان را جاهلان و بی خردان، گویند سلامی » «3» وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً ،«2» دشمنان خود
یعنی در جواب سفاهت ایشان سخنی می گویند که سالم از گناهان باشند، یا سخن نیکی می گویند، یا سلام به ایشان می « را
کنند.
.«4» در حدیث است که: این نیز در شأن اوصیاء است که با دشمنان مدارا می کنند
و آنان که شب به روز می آورند براي » «5» وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً
ص: 435
در حدیث دیگر وارد شده است که: ،« پروردگار خود گاه سجده کنندگانند و گاه ایستاده
.«1» این نیز در شأن ائمه علیهم السّلام است
و برقی در محاسن روایت کرده است از سلیمان بن خالد که: در محمل سوره فرقان را می خواندم و به این آیه رسیده بودم وَ
الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً. یُضاعَفْ لَهُ
و آنان که نمی خوانند با خدا خداي دیگر را، و نمی کشند نفسی را که حرام » : یعنی «2» الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً
گردانیده خدا کشتن او را مگر به حق، و
زنا نمی کنند، و کسی که می کند آن را می رسد به جزاي گناه خود و مضاعف می کند خدا عذاب او را در روز قیامت و
پس حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود که: این آیات در شأن ما ،« جاوید می ماند در آن عذاب خوار کرده شده
نازل شده است، و بخدا سوگند که ما را پند داده و نصیحت و موعظه نموده و حال آنکه او می دانست که ما هرگز زنا نمی
کنیم.
مگر کسی که » : یعنی «3» پس تا این آیه را خواندم إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَ ناتٍ
توبه و بازگشت کند و ایمان آورد و بکند عمل شایسته را، پس آنها را بدل می کند خدا بدیهاي ایشان را به نیکیها و گناهان
حضرت فرمود: بایست اینجا، این آیه در شأن شما شیعیان نازل شده است، بدرستی که خواهند آورد مؤمن .« ایشان را به ثوابها
گناهکاري را در روز قیامت پس بازمی دارند او را در نزد خداوند عالمیان و خود متوجه حساب او می گردد و یک یک
گناهان او را بر او می شمارد و می فرماید: در فلان روز و فلان ساعت فلان گناه را کردي، او اعتراف می کند و می گوید:
کرده ام، تا آنکه خدا همه گناهان او را بر او می شمارد و او اعتراف می کند و می گوید:
کرده ام، تا آنکه خداوند غفار می فرماید که: این گناهان را در دنیا بر تو پوشانیدم و تو را رسوا نکردم و امروز همه را می
آمرزم؛ پس امر می کند ملائکه را که: گناهان او را محو کنید
ص: 436
و به جاي آنها حسنات و طاعات بنویسید، پس نامه او را بلند
می کنند که همه مردم ببینند، پس مردم می گویند از روي تعجب: سبحان اللّه! این بنده هیچ گناه نداشته است؟ این است
.«1» معنی قول حق تعالی که می فرماید فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ
و شیخ طوسی در امالی همین مضمون را از آن حضرت روایت کرده است و در آخر حدیث فرمود که: این آیه در باب
.«2» گناهکاران شیعیان ما نازل شده
و در بصائر از آن حضرت روایت نموده است که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که:
پروردگار من مرا وعده داده در باب شیعیان علی یک خصلت، و آن این است که هر که ایمان به او بیاورد و بپرهیزد از ولایت
و به این مضامین احادیث .«3» دشمنان او، گناهان صغیره و کبیره ایشان را بیامرزد و گناهان ایشان را به حسنات بدل می کند
بسیار است، که ان شاء اللّه در محل دیگر مذکور خواهد شد.
و باز سلیمان در حدیث محاسن گفت: پس من تتمه آیات را خواندم تا به آنجا رسیدم وَ الَّذِینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا
یعنی: و آنها که حاضر نمی شوند در مجالس لغو و بی فایده یا در مجلس غنا و خوانندگی، یا گواهی «4» بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً
ناحق نمی دهند، و چون می گذرند به معاصی یا به چیزهاي بی فایده یا سخنان دروغ، می گذرند بزرگوارانه و متوجه آنها
نمی شوند؛ چون این آیه را خواندم حضرت فرمود که: این آیه ها در شأن ماست و بیان صفت ماست.
یعنی: «5» پس خواندم وَ الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْها صُ  ما وَ عُمْیاناً
و آنها که چون پند داده شوند و به یاد ایشان آورند آیات پروردگار ایشان »
یعنی تدبر و تفکر در آنها می کنند و به غفلت از آنها « را، نیفتند بر روي آنها مانند کران و کوران
ص: 437
نمی گذرند. حضرت فرمود که: این آیه در شأن شما شیعیان است که هرگاه آیات فضیلت ما را بر شما می خوانند باور می
کنید و شک در آنها نمی کنید و تفکر در آنها می نمائید.
و آنها که می گویند: » : یعنی «1» پس خواندم وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً
حضرت فرمود ،« اي پروردگار ما! ببخش ما را از زنان و فرزندان ما روشنی دیده ها، و بگردان ما را از براي پرهیزکاران پیشوا
.«2» که: این آیه ها در شأن ماست
و علی بن ابراهیم روایت نموده است که: این آیه را نزد حضرت صادق علیه السّلام خواندند، حضرت فرمود که: اگر این آیه
چنین خوانده شود پس خوش مرتبه بزرگی را از خدا سؤال کرده اند که خدا ایشان را پیشواي متقیان گرداند. پرسیدند که:
یعنی: بگردان از « و اجعل لنا من المتّقین اماما » پس این آیه چگونه نازل شده است؟ حضرت فرمود که: چنین نازل شده است
.«3» براي ما از متقیان و پرهیزکاران امامی
.«4» و در روایت دیگر فرمود که: ما اهل بیت پیشواي متّقیانیم
حسن و حسین « قره اعین » حضرت فاطمه علیها السّلام، و « ذرّیّاتنا » حضرت خدیجه است؛ و « ازواجنا » و به روایت دیگر: مصداق
.«5» علی بن ابی طالب علیه السّلام است « و اجعلنا للمتقین اماما » ، علیهما السّلام
و ابن ماهیار از ابن عباس روایت کرده است که: این آیه در شأن علی علیه السّلام نازل شده؛ و از حضرت امام محمد باقر علیه
السّلام روایت
کرده است که حضرت مجموع آیه را تلاوت نموده فرمودند که: یعنی ما را هدایت کنندگان قرار داده که به ما هدایت بیابند
.«6» و این آیه مخصوص آل محمد علیهم السّلام است
ص: 438
و ایضا از ابو سعید خدري روایت نموده است که: چون آیه نازل شد حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از جبرئیل
کیست؟ گفت: خدیجه است. « ازواجنا » : پرسید که
کیست؟ گفت: فاطمه است. « ذرّیّاتنا » : پرسید که
که موجب روشنی چشم است کیست؟ گفت: حسنین است. « قرّه اعین » : پرسید که
.«1» کیست؟ عرض کرد: علی بن ابی طالب است « و اجعلنا للمتقین اماما » : پرسید که
و ابن شهر آشوب از سعید بن جبیر روایت کرده است در تفسیر قول خداوند کریم وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا گفت که: این
ربنا هب لنا من » : آیه و اللّه در شأن امیر المؤمنین علی علیه السّلام است و بس. و بیشتر دعاي آن حضرت این بود که می گفت
یعنی حسنین علیهما السّلام قره اعین. حضرت امیر علیه السّلام فرمود که: بخدا سوگند که « ذرّیّاتنا » یعنی فاطمه، و « ازواجنا
سؤال نکردم از پروردگار خود که مرا فرزند خوش روئی بدهد و نه فرزند نیکو قامتی بدهد بلکه سؤال کردم که فرزندانی به
من عطا کند که مطیع خدا باشند و خایف و ترسان شوند از او، پس چون فرزندان خود را مطیع خدا یافتم دیده ام به او روشن
شد و شاد شدم.
بعد از آن گفت: وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً فرمود که: یعنی ما پیروي کنیم پرهیزکاران را که پیش از ما بوده اند، پس پیروي ما
کنند پرهیزکاران که بعد از ما می آیند، أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَهَ
ایشان جزا داده می شوند غرفه هاي بهشت و اعلی درجات آن را به آنچه صبر کردند در دنیا به طاعت » : یعنی «2» بِما صَبَرُوا
حضرت فرمود که: یعنی علی و حسن و حسین و فاطمه علیهم السّلام، وَ یُلَقَّوْنَ فِیها تَحِیَّهً وَ سَلاماً. خالِدِینَ .« خدا و آزار دشمنان
ملائکه به استقبال آنها می آیند با تحیت و سلام الهی، جاوید می مانند در آن نعمتها، » : یعنی «3» فِیها حَسُنَتْ مُسْتَقَ  را وَ مُقاماً
.«4» « نیکو قرارگاه و محل اقامتی است غرفه هاي بهشت از براي ایشان
فصل سی و یکم در تأویل شجره طیّبه به اهل بیت علیهم السّلام و شجره خبیثه ملعونه به دشمنان ایشان
خداوند می فرماید أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَ رَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ. تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ
بِإِذْنِ رَبِّها وَ یَضْ رِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ. وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبِیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبِیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ
یعنی: زده است خداوند عالمیان مثلی کلمه طیبه نیکوي پاکیزه را- که به قول بعضی کلمه توحید است که لا اله الا اللّه «1»
باشد، و به قول بعضی هر کلام نیکو و اعتقاد حقّی است که خدا به آن امر کرده باشد- مانند درخت طیبه پاکیزه نمو کننده
میوه دهنده است که ریشه اش در زمین فرو رفته و محکم شده باشد و فرع و شاخهایش به آسمان بلند شده باشد و بدهد میوه
خود را در هر وقت- یا در هر سال، یا در هر شش ماه- به اذن و قدرت و تقدیر پروردگار آن- بعضی گفته اند که آن درخت
خرما است، و بعضی گفته اند که آن درختی است در بهشت، و بعضی گفته اند تمثیل فرموده است به درختی که چنین باشد-
که ریشه اش در زمین و
شاخش در آسمان باشد و هر وقت که خواهی میوه دهد- گواینکه در خارج مصداقی نداشته باشد؛ و بعضی گفته اند کلمه
طیّبه، ایمان است؛ و شجره طیّبه، مؤمن- و می زند خدا مثلها براي مردمان شاید که ایشان متذکر شوند و پند گیرند؛ و مثل
کلمه
ص: 440
خبیثه و بد- که کلمه شرك یا هر اعتقاد بد و سخن بدي که خدا نهی از آن نموده باشد- مانند درخت خبیث بد است که
و بعضی درخت گندیده بی ثبات ،«1» نموکننده نباشد- و بعضی گفته اند که مراد درخت حنظل است، و بعضی کشوث گفته
و هر دو تشبیه در نهایت کمال ظهور و وضوح است، زیرا که کلمات ،«2» به این اوصاف است که مصداقی نداشته باشد
صادقه و عقاید حقّه مانند درختی است که ریشه آن ثابت است و به ریاح عاصفه از شکوك و شبهات از پا بدر نمی آید و به
جانب آسمان بلند می شود و نهایت رفعت دارد و مقبول درگاه الهی می گردد و روز به روز به تفکرات صحیحه و اعمال
صالحه و امطار فیوضات ربّانیّه برومند می گردد و در دنیا آنا فآنا مثمر ثمرات طیّبه از وفور یقین و کثرت اعمال صالحه و
اخلاق حسنه و قرب خدا می شود، و هر چند سعی کنند اهل باطل که آن را برکنند و زایل گردانند نتوانند، و در آخرت مثمر
نعیم ابدي و لذات غیر متناهیه و درجات عالیه می باشد، و کلمات کاذبه و عقاید باطله ثمره اش مانند حنظل براي عقول سلیمه
تلخ و ناگوار است، و هر چند اهل ضلالت و جهالت سعی در تقویت آن نمایند بزودي از بیخ کنده
می شود و ثباتی نمی دارد و در آخرت بغیر از وبال و نکال و زقوم و ضریع و غسلین ثمره نمی بخشد.
و امّا اخباري که عامه و خاصه در تأویل این آیات ذکر کرده اند: عامه از ابن عباس روایت کرده اند که جبرئیل به حضرت
رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عرض کرد که: شمائید آن درخت و علی علیه السّلام شاخ آن است و حسن و حسین علیهما
.«3» السّلام میوه هاي آنند
و در فردوس الاخبار از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده است که: من آن درختم و فاطمه شاخ بزرگ
آن درخت است، و علی علیه السّلام آبستن کننده آن درخت است، و میوه هاي آن درخت حسنین علیهما السّلام، و دوستان
اهل بیت برگهاي آن درختند، و همه اجزاي آن درخت
ص: 441
.«1» در بهشت است
و کلینی و صفار و ابن بابویه از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده اند که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
فرمود: من اصل و ریشه آن درختم، و جناب امیر علیه السّلام فرع آن است، و امامان از فرزندان ایشان شاخه هاي آنند، و علم
ائمه میوه آنند، و مؤمنان برگهاي آنند، آیا درخت بغیر اینها چیزي می باشد؟ راوي گفت: نه و اللّه، حضرت فرمود که: بخدا
سوگند مؤمنی که متولد می شود یک برگ در آن درخت بهم می رسد و مؤمنی که می میرد یک برگ از آن درخت می
.«2» افتد و کم می شود
و در معانی الاخبار روایت کرده است از حضرت باقر علیه السّلام که: شجره، حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است،
و فرعش علی
علیه السّلام، و شاخه اش فاطمه علیها السّلام، و میوه هایش فرزندان اویند، و برگش شیعیان مایند، بدرستی که هر مؤمنی از
شیعیان ما که می میرد یک برگ از آن درخت می ریزد و فرزندي که از شیعیان ما متولد می شود یک برگ از آن درخت
.«3» می روید
و علی بن ابراهیم و صفار از آن حضرت روایت کرده اند که: شجره، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و نسب او
ثابت است در بنی هاشم، و فرع آن علی بن ابی طالب علیه السّلام است، و شاخ آن فاطمه علیها السّلام است، و میوه هایش
فرزندان علی و فاطمه اند، و برگهاي آن شیعیان ایشانند، تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها مراد علومی است که فتوي می دهند
.«4» ائمه، شیعیان خود را در حج و عمره از مسائل حرام و حلال
و در بصائر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: شجره، سدره المنتهی است، و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله
و سلّم بیخ آن است، و علی علیه السّلام بلندي آن است، و فاطمه علیها السّلام فرع آن است، و امامان از ذرّیّه فاطمه علیها
السّلام شاخه هاي آنند، و شیعیان ایشان برگهاي آنند، و میوه اي که در
ص: 442
هر حین می دهد علومی است که در هر وقت از ائمه سؤال می کنند، جواب می گویند.
پرسیدند که: چرا آن را منتهی می گویند؟ فرمود: زیرا که و اللّه دین خدا به آن منتهی می شود، هر که برگ آن درخت
.«1» نیست، مؤمن نیست و از شیعه ما نیست
و عیاشی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: شجره طیّبه، مثلی است که خدا براي
.«2» اهل بیت پیغمبرش زده است؛ و شجره خبیثه، مثلی است که براي دشمنان ایشان زده است
.«3» و در مجمع البیان از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: شجره خبیثه مثل بنی امیّه است
و احادیث بسیار وارد شده است در تفسیر قول حق تعالی وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناكَ إِلَّا فِتْنَهً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی
نگردانیدیم آن خوابی را که نمودیم به تو مگر فتنه و امتحانی براي » : یعنی «4» الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیاناً کَبِیراً
مردم، و نگردانیدیم شجره ملعونه را در قرآن مگر امتحانی از براي مردم، و می ترسانیم ایشان را و زیاد نمی کند ترسانیدن ما
که شجره ملعونه سلسله بنی امیّه اند، چنانچه عیاشی و دیگران به سندهاي بسیار از حضرت امیر « ایشان را مگر طغیان بزرگ
.«5» المؤمنین و حضرت باقر و حضرت صادق علیهم السّلام روایت کرده اند در تفسیر این آیه که: شجره ملعونه، بنی امیّه اند
و ایضا به سندهاي بسیار از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده اند در تفسیر این آیه که:
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در خواب دید که جماعتی بر منبر او بالا می روند و مردم را از دین برمی گردانند،
جبرئیل این آیه را آورد که ابو بکر و عمر و بنی امیّه بر منبر تو بالا خواهند
ص: 443
.«1» رفت و مردم را از دین خواهند برگردانید
و ایضا عیاشی روایت کرده است از حضرت صادق علیه السّلام که: روزي حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم غمگین و
محزون بیرون آمد، صحابه از سبب حزن آن حضرت سؤال کردند، فرمود که: امشب در خواب
دیدم که اولاد بنی امیّه بر منبر من بالا می رفتند پس از خدا سؤال کردم که در حیات من خواهد بود؟ فرمود که: بعد از وفات
.«2» تو خواهد بود
.«3» و به روایت دیگر: دوازده نفر از بنی امیّه را دیدم که بر منبر من بالا رفتند
و شیخ طبرسی روایت کرده است که: میمونی چند را دید که بالاي منبرش می رفتند و به زیر می آمدند، و بعد از آن خندان
.«4» نبود تا از دنیا رفت
و در حدیث صحیفه کامله از حضرت صادق علیه السّلام منقول است که: روزي حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را
خوابی ربود در وقتی که بالاي منبر بود، پس در خواب دید مردانی چند را که بر منبرش بر می جستند مانند جستن بوزینه و
مردم را از پس پشت برمی گردانیدند، پس حضرت بیدار شد و اثر حزن و اندوه از روي مبارکش ظاهر بود پس جبرئیل این
.«5» آیه را آورد و شجره ملعونه را به بنی امیّه تفسیر فرمود
و شیخ طبرسی در احتجاج روایت کرده است در ضمن مناظره اي که حضرت امام حسن علیه السّلام با معاویه و اصحاب او
فرمود به مروان بن حکم گفت که: خدا لعنت کرده است تو را و پدرت را و خویشان و فرزندان تو را و آن لعنت باعث
زیادتی کفر و طغیان و عصیان شما شد چنانچه حق تعالی فرمود وَ الشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیاناً
کَبِیراً اي مروان! تو و فرزندان تو آن شجره ملعونه اید که خدا در قرآن شما را لعنت کرده و ما اهل قرآنیم و ظاهر و باطن
قرآن را می دانیم و از آن شجره ایم که خدا وصف آن
ص: 444
در قرآن فرمود أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ. تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها یعنی ظاهر می شود علوم قرآن از ما در هر زمان
از براي مردم، و دشمنان ما اهل بیت شجره ملعونه اند که می خواهند اطفاء کنند و خاموش نمایند و فرونشانند نور ما را به
دهنهاي خود و خدا البته نور ما را تمام می کند هر چند ابا کنند و نخواهند کافران و منافقان، و اگر می فهمیدند منافقان معنی
این آیات را که بیان کردم هرآینه از قرآن می انداختند چنانچه انداختند از قرآن آیات بسیار را که در مدح ما و مذمّت
.«1» دشمنان ما صریح بود
مترجم گوید: تأویلاتی که در این احادیث شریفه وارد شده انطباق آنها بر آیات کریمه غایت وضوح دارد، که معلوم است
مثلی که خدا زده براي ایمان و علوم حقّه اموري است که موجب سعادت ابدي دنیا و عقبی می گردند و آنها را تشبیه به
درختی فرموده زیرا که خدا در اکثر آیات لذات روحانیّه را به لذات جسمانیّه که همّت قاصران مقصور بر آن است مثل زده
است و امور معقوله را به امور محسوسه که منبع علم جاهلان است تشبیه نموده، پس علم و ایمان و اعمال صالحه را تشبیه
فرموده است به درخت ثابت محکمی که سر به آسمان کشیده و ریشه آن درخت حضرت رسالت پناه صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم است که منبع جمیع کمالات است، و چنانکه اجزاء درخت از ریشه غذا می خورند و تربیت می یابند جمیع ائمه و اتباع
ایشان در خور انتساب
به آن جناب از او بهرمند می گردند، و ساق آن درخت حضرت امیر علیه السّلام است که اول نموّ آن درخت است و نمایش
درخت به آن است و سایر اجزاء به توسط آن بهره می برند، و حضرت فاطمه علیها السّلام به منزله شاخه بزرگ آن درخت
است که واسطه انتساب جمیع ائمه است به حضرت رسالت پناه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و به توسط او نور آن حضرت به
ایشان سرایت کرده است، و شاخه هاي دیگر که از شاخه بزرگ رسته است مثال سایر ائمه علیهم السّلام اند که به توسط
ایشان ثمرات علوم رسالت به خلق می رسید و انوار مصطفوي و مرتضوي همه در ایشان مجتمع گردیده و هر که چنگ در
یکی از آنها زند به آسمان رفعت و کمال مرتفع می شود و علوم ایشان که به مردم می رسد و قلوب و ارواح
ص: 445
شیعیان به آنها تربیت و قوّت می یابند به مثابه میوه هاي آن درخت بلند بخت است، و شیعیان که حافظ و حامی و قابل ثمرات
علوم ایشانند و خود را در مهالک فداي ایشان می کنند و علوم و معارف ایشان را از دیگران پنهان می دارند به منزله برگهاي
آن شجره طیّبه الثمره اند که آن میوه ها را از ضرر باد و حرارت آفتاب و گرد و غبار حراست می نمایند و آنها را در میان
خود پنهان می دارند.
و اعداي خبیثه ایشان را به آن شجره خبیثه و شجره ملعونه تشبیه فرموده، بعضی از آن ملاعین به منزله ریشه اند مثل ابو بکر و
عمر، و بعضی به منزله ساقند مانند بنی امیّه، و بعضی به منزله شاخه اند مانند
بنی عباس و امثال ایشان، و شیعیان گمراه آنها به منزله برگهاي آن درختند، و میوه آن درخت که عبارت از شبهات و شکوك
و علوم باطله ایشان است به منزله حنظل ناگوار که قاتل اهل ضلالت است.
و مثال شجره اولی شجره طوبی است که در بهشت اصلش در خانه امیر المؤمنین علیه السّلام است و در هر خانه از شیعیان
شاخه اي از آن است تا سدره المنتهی؛ و مثال شجره ثانیه در آخرت شجره زقّوم است که در جهنم می روید و میوه اش طعام
دشمنان اهل بیت علیهم السّلام است. و در این مقام سخن بسیار است و این کتاب گنجایش ذکر زیاده از این ندارد.
فصل